گنجور

شمارهٔ ۹۶

تلخکامان مزه شهد هوس نشناسند
سایه پرورد همایند مگس نشناسند
داد ازین شعله مزاجان که چو مرهم گردند
سینه‌ای ریش‌تر از سینه خس نشناسند
نفس سوختگان شعله طورست ولیک
شعله طور ندانند و نفس نشناسند
یاد آن قافله کز غم چو حدی ساز کنند
ناله خویش ز فریاد جرس نشناسند
شکرستان نیازند جگر سوختگان
وای اگر لذت پابوس مگس نشناسند
مصرعصمت چه دیاریست که خوبان آنجا
صورت خویش در آیینه کس نشناسند
طرفه رمزی‌ست فصیحی که به گلزار جهان
بلبلان جمله قفس‌زاد و قفس نشناسند

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تلخکامان مزه شهد هوس نشناسند
سایه پرورد همایند مگس نشناسند
هوش مصنوعی: کسانی که تلخی‌ها را تجربه کرده‌اند، نمی‌توانند طعم شیرینی‌های آرزو را بچشند و تنها آن‌ها که در سایه نعمت‌ها زندگی می‌کنند، می‌توانند به خوشی‌ها دست یابند.
داد ازین شعله مزاجان که چو مرهم گردند
سینه‌ای ریش‌تر از سینه خس نشناسند
هوش مصنوعی: این جمله به احساساتی اشاره دارد که مانند شعله‌های آتش درون انسان زنده‌اند و می‌توانند به رنج‌ها و دردهای قلبی مرهم بگذارند. اما در عین حال، کسانی که درک عمیقی از این دردها ندارند، نمی‌توانند به سنجش و فهم رنج‌های دیگران بپردازند. در واقع، این کلام بر این نکته تأکید دارد که بعضی از دردها و رنج‌ها برای برخی افراد ناشناخته می‌مانند.
نفس سوختگان شعله طورست ولیک
شعله طور ندانند و نفس نشناسند
هوش مصنوعی: نفس هایی که به عشق و شوق می‌سوزند، مانند آتش بیابان هستند، اما آن آتش نمی‌داند که چه کسی می‌سوزد و نفس‌ها نیز یکدیگر را نمی‌شناسند.
یاد آن قافله کز غم چو حدی ساز کنند
ناله خویش ز فریاد جرس نشناسند
هوش مصنوعی: یاد آن گروهی می‌افتم که از غم و درد، صدای خود را به ناله تبدیل می‌کنند و در این میان، صدای زنگ جرس را نمی‌شنوند.
شکرستان نیازند جگر سوختگان
وای اگر لذت پابوس مگس نشناسند
هوش مصنوعی: در دنیای نیاز و درخواست، افرادی که دگیر از عواطف و احساسات آسیب دیده‌اند، به شدت نیازمند محبت و پذیرش هستند. افسوس که اگر این افراد نتوانند حتی کوچکترین لذتی مثل احترام به دیگران را درک کنند، زندگی را سخت می‌گذرانند.
مصرعصمت چه دیاریست که خوبان آنجا
صورت خویش در آیینه کس نشناسند
هوش مصنوعی: این عبارت به توصیف مکانی است که در آن افراد نیکوکار و خوب، چهره‌ی واقعی خود را در آینه نمی‌شناسند. به عبارت دیگر، در آن دیار، زیبایی و خوبی آنقدر بروز دارد که افراد متوجه ماهیت واقعی خود نمی‌شوند. این مکان به نوعی از فضیلت و کمال پر شده است که در آن، شناخت واقعی از خود و دیگران دشوار به نظر می‌رسد.
طرفه رمزی‌ست فصیحی که به گلزار جهان
بلبلان جمله قفس‌زاد و قفس نشناسند
هوش مصنوعی: به نوعی زیبایی و حرف‌های رسا در دنیای ما وجود دارد که پرندگان عاشق و آزاد، همگی در قفس زندگی می‌کنند و از آزادی واقعی خود بی‌خبر هستند.