گنجور

شمارهٔ ۹۴

ماییم جدا از تو به غم ساخته‌ای چند
با یاد تو دل از همه پرداخته‌ای چند
ماییم ز سودای بتان سود ندیده
بی‌فایده نقد دل و دین‌باخته‌ای چند
دیدی که چسان راز مرا پرده دریدند
از روی نکو پرده برانداخته‌ای چند
رخسار تو کردند به آیینه برابر
از بی‌بصری قدر تو نشناخته‌ای چند
بگشای خدنگ مژه کز ذوق بمیرند
جانها سپر تیر بلا ساخته‌ای چند
ارباب محبت چه کسانند فصیحی
در کوچه محنت علم افراخته‌ای چند

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ماییم جدا از تو به غم ساخته‌ای چند
با یاد تو دل از همه پرداخته‌ای چند
هوش مصنوعی: ما از تو جدا هستیم و با غم‌های زیادی دست و پنجه نرم کرده‌ایم. به خاطر یاد تو، دل‌مان را از همه چیز جدا کرده‌ایم.
ماییم ز سودای بتان سود ندیده
بی‌فایده نقد دل و دین‌باخته‌ای چند
هوش مصنوعی: ما تحت تأثیر زیبایی‌های معشوقان زندگی می‌کنیم، که بدون اینکه نفعی ببریم، تنها از خاطر دل و دین خود، ضرر کرده‌ایم و در نهایت به چیزی جز درد و رنج نرسیده‌ایم.
دیدی که چسان راز مرا پرده دریدند
از روی نکو پرده برانداخته‌ای چند
هوش مصنوعی: دیدی چگونه راز من را افشا کردند؟ از روی نیکویی، پرده‌ای را کنار زده‌اند.
رخسار تو کردند به آیینه برابر
از بی‌بصری قدر تو نشناخته‌ای چند
هوش مصنوعی: چهره تو را در آینه قرار داده‌اند، اما از بی‌خبری ارزش واقعی تو را نمی‌شناسند.
بگشای خدنگ مژه کز ذوق بمیرند
جانها سپر تیر بلا ساخته‌ای چند
هوش مصنوعی: چشمانت را بگشای و نگاه کن، زیرا زیبایی تو جان‌ها را می‌کشد. آیا تو عده‌ای را برای حفاظت از خود در برابر تیرهای بلای عشق آماده کرده‌ای؟
ارباب محبت چه کسانند فصیحی
در کوچه محنت علم افراخته‌ای چند
هوش مصنوعی: آقایان عشق و محبت چه کسانی هستند؟ در کوچه‌های سختی، علم و دانش را به اهتزاز درآورده‌اند.