شمارهٔ ۹۲
در فراق شعله خاکستر نشینم کردهاند
اخگری بودم نفس خامان چنینم کردهاند
هر دمم باغی فریب از رنگ و بویی میدهد
در سمومآباد حرمان خوشهچینم کردهاند
خندهام وز بخت خرم با لب گل زادهام
بیسبب زندانی چین جبینم کردهاند
دست رنج نالهام در راه غم ضایع نشد
حیرتی بودم نگاه واپسینم کردهاند
گر فصیحی کج نمایم راستکرداریم بین
راست دانان زین سپس نقش نگینم کردهاند
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
در فراق شعله خاکستر نشینم کردهاند
اخگری بودم نفس خامان چنینم کردهاند
هوش مصنوعی: در فراق و دوری، به جای شعله، نشستهام و خاکستر شدهام. من آن آتشگر هستم که نفس خاموشیها، چنین حالتی برایم رقم زده است.
هر دمم باغی فریب از رنگ و بویی میدهد
در سمومآباد حرمان خوشهچینم کردهاند
هوش مصنوعی: هر لحظه در دنیای زندگی من، باغی از رنگها و عطرها وجود دارد که به من فریب میدهد. در این شرایط سخت و ناامیدی، انگار که دستهای بیرحم، مرا از برداشت خوشهها و نعمتها محروم کردهاند.
خندهام وز بخت خرم با لب گل زادهام
بیسبب زندانی چین جبینم کردهاند
هوش مصنوعی: من با لبانی مانند گل، از خوش شانسی و شادی میخندم، اما بدون دلیل مرا در زندان غم و اندوه قرار دادهاند.
دست رنج نالهام در راه غم ضایع نشد
حیرتی بودم نگاه واپسینم کردهاند
هوش مصنوعی: تلاش و زحمت من که از درد و غم به وجود آمده، هدر نرفته است. من در حالتی از شگفتی قرار دارم که به گذشتهام نگاه میکنم.
گر فصیحی کج نمایم راستکرداریم بین
راست دانان زین سپس نقش نگینم کردهاند
هوش مصنوعی: اگر من به زبان فصیح سخن بگویم، در حقیقت درستکردار و راستگو هستم. بدان که راستگوها بعد از من نقش و نشان مرا به خوبی شناختهاند.

فصیحی هروی