شمارهٔ ۸۹
خون شکایتم ز لب زخم چون چکد
ز آنجا که تیغ او نرسیدست خون چکد
نازم به سعی شوق که بی دست کوهکن
از تیشه زخم در جگر بیستون چکد
در جوشم آن چنان که ز چشم جراحتم
دریا به نیم قطره رسد تا برون چکد
در رزمگاه عشق که گلزار دوستیست
بر عقل زخم آید و خون از جنون چکد
لبریز زخم اوست فصیحی تنم چو گل
چندان که نامم ار بفشارند خون چکد
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خون شکایتم ز لب زخم چون چکد
ز آنجا که تیغ او نرسیدست خون چکد
هوش مصنوعی: خون گریه و نالهام از لب زخم، همانگونه که از جایی که تیغ او به آن نرسیده، خون میریزد.
نازم به سعی شوق که بی دست کوهکن
از تیشه زخم در جگر بیستون چکد
هوش مصنوعی: من به تلاش و اشتیاقی که در دل دارم افتخار میکنم، چرا که حتی بدون کمک یک سنگتراش، از زخمهای تیشهاش بر جگر بیستون، آب میچکد.
در جوشم آن چنان که ز چشم جراحتم
دریا به نیم قطره رسد تا برون چکد
هوش مصنوعی: من به شدت پر انرژی و هیجانزدهام، بهگونهای که درد و رنجهایم به اندازهای هستند که اگر بخواهی آن را در یک نیمقطره آب بریزی، دریای بزرگ و وسیعی خواهد شد.
در رزمگاه عشق که گلزار دوستیست
بر عقل زخم آید و خون از جنون چکد
هوش مصنوعی: در میدان عشق که مکان دوستانی است، عقل زخمی میشود و از دیوانگی خون میریزد.
لبریز زخم اوست فصیحی تنم چو گل
چندان که نامم ار بفشارند خون چکد
هوش مصنوعی: تنم از درد و زخم عشق او پر شده است، مثل گل که وقتی فشارش دهی، خون میچکد. حتی اگر نامم را بگویند، این درد و زخمها همچنان باقی است.

فصیحی هروی