گنجور

شمارهٔ ۸۷

تنم از داغ حسرت رشک آتشگاه گبران شد
ز فیض نوبهار غم سرا‌پایم گلستان شد
به آب عافیت گفتم غبار درد بنشانم
نظر در دیده‌ام اشک و نفس در سینه طوفان شد
به یاد گلرخی شب با حریفان می‌زدم ساغر
که از خون کبابم چهره آتش گلستان شد
نشد شوقم تسلی هیچگه با آن که چشم من
تهی گشت از نظر هرگه که بر روی تو حیران شد
فصیحی‌وار رسوایی به خویش از ننگ می‌پیچد
همانا باز سودایی سرت را ذوق سامان شد

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تنم از داغ حسرت رشک آتشگاه گبران شد
ز فیض نوبهار غم سرا‌پایم گلستان شد
هوش مصنوعی: بدن من از داغ حسرت، مانند آتشکده زرتشتی‌ها گرم شد و از برکت بهار جدید، سراسر وجودم به گلستانی تبدیل شد.
به آب عافیت گفتم غبار درد بنشانم
نظر در دیده‌ام اشک و نفس در سینه طوفان شد
هوش مصنوعی: به زمین آرامش گفتم که می‌خواهم غبار درد را کنار بگذارم، اما وقتی به چشمانم نگاه کردم، دیدم اشک می‌ریزم و در سینه‌ام طوفانی از احساسات در حال جریان است.
به یاد گلرخی شب با حریفان می‌زدم ساغر
که از خون کبابم چهره آتش گلستان شد
هوش مصنوعی: به یاد چهره زیبایی، شب‌ها با دوستانم می‌نوشیدم و ساغر را پر می‌کردم؛ زیرا از ناراحتی و دردهای درونم، چهره‌ام مانند آتش در دل گلستان شده بود.
نشد شوقم تسلی هیچگه با آن که چشم من
تهی گشت از نظر هرگه که بر روی تو حیران شد
هوش مصنوعی: هرگز نتوانستم آرزوهایم را آرام کنم، حتی وقتی که چشمانم از دیدن تو خالی شد. هر بار که به چهره‌ات نگاه می‌کنم، حیرت‌زده می‌مانم.
فصیحی‌وار رسوایی به خویش از ننگ می‌پیچد
همانا باز سودایی سرت را ذوق سامان شد
هوش مصنوعی: این بیت به بیان معنای احساس شرمندگی و رسوایی می‌پردازد. فرد به نوعی از ننگ و عواقب رسوایی خود فرار می‌کند و در عین حال به اینکه به آرامش و ساماندهی ذهنی‌اش رسیده است، اشاره می‌کند. در واقع، فرد در تلاش است تا بر احساسات منفی غلبه کند و به سمت وضعیت بهتری پیش برود.