گنجور

شمارهٔ ۸۶

گر نقاب از رخ بگیری آفتابم می‌کشد
ور گذاری این چنین رشک نقابم می‌کشد
شعله‌ام وز تشنگی بی‌تاب ای پیر مغان
آتشی داری کرم فرما که آبم می‌کشد
بس که گلزار دلم از تشنگی شد شعله‌زار
غرقه دریایم و شوق سرابم می‌کشد
آرزوی دوزخم در آبش عصیان فکند
ای خدا رحمی که هجران عذابم می‌کشد
بر سر بازار رعنایی فصیحی روز و شب
خود فروشیهای ماه و آفتابم می‌کشد

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گر نقاب از رخ بگیری آفتابم می‌کشد
ور گذاری این چنین رشک نقابم می‌کشد
هوش مصنوعی: اگر تو نقاب از چهره‌ات برداری، من مانند آفتاب تابان می‌شوم و نور می‌افروزم. اما اگر به همین شکل بمانی، حس حسادت و محبت به تو در من بیشتر می‌شود.
شعله‌ام وز تشنگی بی‌تاب ای پیر مغان
آتشی داری کرم فرما که آبم می‌کشد
هوش مصنوعی: من در آتش اشتیاق و تشنگی می‌سوزم. ای پیر مغان، آیا تو آتشی داری که با لطفی که از تو انتظار دارم، بتوانم از این تشنگی رهایی یابم؟
بس که گلزار دلم از تشنگی شد شعله‌زار
غرقه دریایم و شوق سرابم می‌کشد
هوش مصنوعی: به خاطر شدت عطش، دلم مانند باغی شعله‌ور شده است. من در دریایی غرق شده‌ام و اشتیاق به سراب‌های خیالی، مرا به سمت خود می‌کشاند.
آرزوی دوزخم در آبش عصیان فکند
ای خدا رحمی که هجران عذابم می‌کشد
هوش مصنوعی: در آرزوی معشوقم غرق شده‌ام و به شدت احساس نارضایتی و سرکشی می‌کنم. ای خدا، رحم کن، زیرا دوری از او به شدت مرا می‌آزارد.
بر سر بازار رعنایی فصیحی روز و شب
خود فروشیهای ماه و آفتابم می‌کشد
هوش مصنوعی: در میدان زندگی، زیبایی و جذابیت کلام و کلمات من، مانند تابش نور ماه و آفتاب، همواره مرا به فروش می‌رساند و جلب توجه می‌کند.