گنجور

شمارهٔ ۸۱

نشئه‌ی شوق کی از ساغر عشرت خیزد
این نسیم‌ست که از گلشن محنت خیزد
هر زمینی که بر آن پای نهم روز وداع
تا دم محشر از آن آتش حسرت خیزد
بخت ناساز به حدی‌ست که گر افروزم
آتش عشرت از آن دود مصیبت خیزد
رشک در قصد فصیحی‌ست اجل هان بشتاب
نه که از بستر هجران به سلامت خیزد

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نشئه‌ی شوق کی از ساغر عشرت خیزد
این نسیم‌ست که از گلشن محنت خیزد
هوش مصنوعی: شوق و شادی حقیقی از لذت‌های زودگذر به دست نمی‌آید، بلکه این شادی و روحیه خوب از تجربه‌های تلخ و دردهایی که در زندگی به ما می‌آموزند، ناشی می‌شود.
هر زمینی که بر آن پای نهم روز وداع
تا دم محشر از آن آتش حسرت خیزد
هوش مصنوعی: هر زمینی که روی آن قدم بگذارم، در روز وداع تا روز قیامت، آتش حسرت از آن بلند خواهد شد.
بخت ناساز به حدی‌ست که گر افروزم
آتش عشرت از آن دود مصیبت خیزد
هوش مصنوعی: شانس و اقبال به قدری بد است که اگر تلاش کنم شادی و خوشی را به وجود بیاورم، در نهایت تنها غم و ناراحتی از آن برمی‌خیزد.
رشک در قصد فصیحی‌ست اجل هان بشتاب
نه که از بستر هجران به سلامت خیزد
هوش مصنوعی: غیرت و حسادت در بیان زیبا و فصیح مرگ به وجود آمده است. پس باید شتاب کرد، زیرا از بستر دوری و جدایی به راحتی نمی‌توان برخاست.