شمارهٔ ۷۹
خطت هر دم جهانی از تجلی رایگان گیرد
به هر سو بگذرد ملکی ز حسن جاودان گیرد
شکنج دام ز آنسان دلفریب صید شد کز غم
فروریزد پر وبالش چو نام آشیان گیرد
سجود عشق برخود فرض کردم تا جبین دارم
بود روزی ازین آتش مرا دودی به جان گیرد
سر شمعست دولتمند و من پروانه اویم
که از فیضش مرا هم شعله شامی در میان گیرد
دلت نازکترست از رشته پیمان تو ترسم
که ناگه بیسبب نازک دلت از دوستان گیرد
مکن چون خنده تکیه بر لب گل کاندرین گلشن
نسیم نوبهاران فیض از باد خزان گیرد
فصیحی از جگر ناخواست امشب نالهای سر زد
به بی ظرفی مبادا عشق ما را بر زبان گیرد
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خطت هر دم جهانی از تجلی رایگان گیرد
به هر سو بگذرد ملکی ز حسن جاودان گیرد
هوش مصنوعی: هر بار که قلمت نوشتهای میآفریند، جهانی زیبا و درخشان را به وجود میآورد. به گونهای که هر جایی که میگذری، جلوهای از زیباییهای ابدی را به همراه داری.
شکنج دام ز آنسان دلفریب صید شد کز غم
فروریزد پر وبالش چو نام آشیان گیرد
هوش مصنوعی: عذابی که از زیباییهای دلنواز آمده، آنچنان است که باعث میشود از غم پر و بالش بریزد، وقتی که نام آشیانه را بر زبان میآورد.
سجود عشق برخود فرض کردم تا جبین دارم
بود روزی ازین آتش مرا دودی به جان گیرد
هوش مصنوعی: به خاطر عشق، خود را به عبادت و تسلیم در برابر آن درآوردم، تا زمانی که این سرشت عشقی در وجودم هست. روزی از این احساس عشق، دودی بر جانم خواهد نشسته و وجودم را در بر خواهد گرفت.
سر شمعست دولتمند و من پروانه اویم
که از فیضش مرا هم شعله شامی در میان گیرد
هوش مصنوعی: شمعی وجود دارد که نور و ثروت را به همراه دارد و من مانند پروانهای هستم که به دور آن میچرخد. از برکت این شمع، من نیز شعلهای دارم و از نور او بهرهمند میشوم.
دلت نازکترست از رشته پیمان تو ترسم
که ناگه بیسبب نازک دلت از دوستان گیرد
هوش مصنوعی: دلِ تو از نازکی و حساسیت بیشتری برخوردار است نسبت به وعدهها و پیمانهایی که دادهای. نگرانم که ناگهان بدون دلیل، این حساسیت و نازکی دلات نسبت به دوستانت آسیب ببیند.
مکن چون خنده تکیه بر لب گل کاندرین گلشن
نسیم نوبهاران فیض از باد خزان گیرد
هوش مصنوعی: خنده خود را بر لب گل نگذار، زیرا در این باغ بهاری، نسیم خوشی از باد خزان میگیرد.
فصیحی از جگر ناخواست امشب نالهای سر زد
به بی ظرفی مبادا عشق ما را بر زبان گیرد
هوش مصنوعی: امشب فصیحی از دل سختیهایش فریادی زد و نگران است که مبادا عشق ما را بدون احتیاط بیان کند.

فصیحی هروی