گنجور

شمارهٔ ۷۳

رفت صد عید و نسیمی یاد باغ ما نکرد
شعله‌ای هرگز مبارک باد داغ ما نکرد
تلخ کامی بین که ما مخمور و صاف خرمی
خشک شد در شیشه و یاد ایاغ ما نکرد
چون خزان کردیم صد گلشن تهی از رنگ و بو
نکهت غم هیچ بدرود دماغ ما نکرد
نوبهاری سیر آتشخانه‌ها می‌کرد دوش
یک نهال شعله گل جز در چراغ ما نکرد
وقت بی‌قدری فصیحی خوش که صد نوبت فزون
گم شدیم از دیر و دودی هم سرغ ما نکرد

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

رفت صد عید و نسیمی یاد باغ ما نکرد
شعله‌ای هرگز مبارک باد داغ ما نکرد
هوش مصنوعی: سال‌ها گذشت و هیچ نسیمی یادآور باغ ما نشد، شعله‌ای هم هیچ‌گاه به خوشحالی داغ ما نپرداخت.
تلخ کامی بین که ما مخمور و صاف خرمی
خشک شد در شیشه و یاد ایاغ ما نکرد
هوش مصنوعی: تلخ کامی را ببین که ما با حالتی شاداب و سرمست در این دنیا به سر می‌بردیم، اما اکنون خوشی و شادابی‌مان مانند شرابی در شیشه خشک شده و حتی یاد ما هم نمی‌شود.
چون خزان کردیم صد گلشن تهی از رنگ و بو
نکهت غم هیچ بدرود دماغ ما نکرد
هوش مصنوعی: وقتی که فصل خزان فرا می‌رسد، تمام باغ‌ها از رنگ و عطر خالی می‌شوند، اما غم هیچ‌گاه از ذهن ما فاصله نمی‌گیرد.
نوبهاری سیر آتشخانه‌ها می‌کرد دوش
یک نهال شعله گل جز در چراغ ما نکرد
هوش مصنوعی: دیشب در فصل بهار، آتشخانه‌ها را روشن می‌کرد. اما تنها نشانه‌ای از شعله‌های گل، در چراغ ما دیده شد.
وقت بی‌قدری فصیحی خوش که صد نوبت فزون
گم شدیم از دیر و دودی هم سرغ ما نکرد
هوش مصنوعی: در زمان‌هایی که فصاحت و بلاغت ارزش چندانی نداشت، ما بارها و بارها در دنیای دود و تاریکی گم شدیم و هیچ کس به دنبال ما نیامد.