شمارهٔ ۷۲
بر خرمنم طلیعه برقی گذار کرد
از شعله مو به موی مرا مایهدار کرد
اقبال دیدهبین که ز مصر وصال دوست
بر هر نگاه حسرت دیدار بار کرد
شوخی نگر که شعله یک لالهزار داغ
از ما گرفت و بر جگر ما نثار کرد
ابری برآمد از چمن عشق داغ ریز
گلزار بودم از کرمم لالهزار کرد
چون بوی گل مرید نسیمم که فیض آن
هر جا گذشت همچو منش بیقرار کرد
پیمود از آن شراب به من چشم مست دوست
کز توبه نکرده مرا شرمسار کرد
دل را سموم اشک فصیحی تمام سوخت
آخر گیاه تشنهلب ما بهار کرد
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بر خرمنم طلیعه برقی گذار کرد
از شعله مو به موی مرا مایهدار کرد
هوش مصنوعی: یک برق حیاتبخش بر روی دلم تابید و شعلههای آن مرا سرشار از زندگی و انرژی کرد.
اقبال دیدهبین که ز مصر وصال دوست
بر هر نگاه حسرت دیدار بار کرد
هوش مصنوعی: چشم بیدار اقبال، از سر شوق و آرزو، به خاطر وصل دوست، در هر نگاهی حسرت دیدار را به دوش میکشد.
شوخی نگر که شعله یک لالهزار داغ
از ما گرفت و بر جگر ما نثار کرد
هوش مصنوعی: به طور غیر جدی به مسئله نگاه کن؛ چرا که آتش یک گل در باغ، داغی از ما گرفت و بر دل ما نهاد.
ابری برآمد از چمن عشق داغ ریز
گلزار بودم از کرمم لالهزار کرد
هوش مصنوعی: ابر از دل چمن عشق برخاست و بر من بارید، من که به لطف خودم در میان گلها شکوفه میزدم، حالا در باغ لالهها جا گرفتم.
چون بوی گل مرید نسیمم که فیض آن
هر جا گذشت همچو منش بیقرار کرد
هوش مصنوعی: من مانند نسیمی هستم که عطر گل را با خود به همراه دارد و هر جا که میروم، اثر و نشاط آن محیط را پر از شوق و بیقراری میکند.
پیمود از آن شراب به من چشم مست دوست
کز توبه نکرده مرا شرمسار کرد
هوش مصنوعی: از شراب چشمان مست دوست، به من حالتی دست داد که باعث شد از توبهام شرمنده شوم.
دل را سموم اشک فصیحی تمام سوخت
آخر گیاه تشنهلب ما بهار کرد
هوش مصنوعی: دل را ز درد و غم، اشکها سوخته و نابود کرد. در نهایت، ما که مانند گیاهان تشنهایم، در فصل بهار جان تازهای گرفتیم.