گنجور

شمارهٔ ۷۱

غمش به تازه ندانم چه مدعا دارد
که فکر مرهم بهبود زخم ما دارد
چکیده دل دردست آسمان در کین
به زخم ما چو رسد شربت دوا دارد
کدام صورت زشت اندرین بهشت آمد
که باز آینه‌ام شکوه از صفا دارد
بسوخت بلبل و خاکسترش ز شوق هنوز
به بوی گل سرآمیزش صبا دارد
گسسته تار فصیحی ز هجر ناخن غم
نهفته زیر لب شوق صد نوا دارد

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

غمش به تازه ندانم چه مدعا دارد
که فکر مرهم بهبود زخم ما دارد
هوش مصنوعی: غم او را نمی‌شناسم و نمی‌دانم چه دلیلی دارد که فکر می‌کند می‌تواند دردی را که دارم تسکین دهد.
چکیده دل دردست آسمان در کین
به زخم ما چو رسد شربت دوا دارد
هوش مصنوعی: دل ما در آسمان پر از درد و کینه است و وقتی زخم‌های ما به او برسد، نوشدارویی برای درمان دارد.
کدام صورت زشت اندرین بهشت آمد
که باز آینه‌ام شکوه از صفا دارد
هوش مصنوعی: کدام چهره‌ی نازیبا در این بهشت آمده که هنوز آینه‌ام از زیبایی‌اش شکایت دارد؟
بسوخت بلبل و خاکسترش ز شوق هنوز
به بوی گل سرآمیزش صبا دارد
هوش مصنوعی: بلبل به خاطر عشقش سوخته و خاکسترش هنوز هم به عطر گل وحشی، نسیم صبحگاهی را جلب می‌کند.
گسسته تار فصیحی ز هجر ناخن غم
نهفته زیر لب شوق صد نوا دارد
هوش مصنوعی: تارهای سخن زیبا به خاطر دلتنگی پایانی ناپیدا، در زیر لب شوق، نغمه‌های زیادی را سر می‌دهد.