شمارهٔ ۶۹
سر آشفته بختم تا به کی بر خویشتن خندد
چو غنچه کاش این سر در گریبان کفن خندد
تو گر صیاد خونریزی من آن صید گرفتارم
که چون بسمل شوم هر قطره خونم به من خندد
چو از مهر و وفایت قصه آغازم زبان گرید
چو از صبر و شکیب خویشتن لافم سخن خندد
ذخیرهست آسمان را خندههای خرمی بر لب
که تا روزی به کام خویشتن در مرگ من خندد
چه ابر تیرهبختم من فصیحی کاندرین گلشن
چو من خندم چمن گرید چو من گریم چمن خندد
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
سر آشفته بختم تا به کی بر خویشتن خندد
چو غنچه کاش این سر در گریبان کفن خندد
هوش مصنوعی: تا کی باید آشفتگی سرنوشت خود را تحمل کنم؟ چطور میتوانم به آن بخندم، مانند غنچهای که خندان است؟ ای کاش این سر که پر از درد و غم است، در آغوش کفن آرام بگیرد و بخندد.
تو گر صیاد خونریزی من آن صید گرفتارم
که چون بسمل شوم هر قطره خونم به من خندد
هوش مصنوعی: اگر تو شکارچی بیرحمی، من همان صید به دام افتادهام که وقتی جانم گرفته میشود، هر قطره خونم به من لبخند خواهد زد.
چو از مهر و وفایت قصه آغازم زبان گرید
چو از صبر و شکیب خویشتن لافم سخن خندد
هوش مصنوعی: زمانی که از عشق و وفاداریات سخن میگویم، خودم به گریه میافتم؛ و وقتی که از صبر و استقامت خودم سخن میزنم، به نظرم سخن کمارزشی میآید.
ذخیرهست آسمان را خندههای خرمی بر لب
که تا روزی به کام خویشتن در مرگ من خندد
هوش مصنوعی: آسمان به خاطر شادی و خندههای دلنشینی که بر لب دارد، ذخیرهای از خوشبختی را برای خود نگهداشته است؛ تا روزی که مرگ من برسد، او با خندهای معنیدار به زندگیام نگاه کند.
چه ابر تیرهبختم من فصیحی کاندرین گلشن
چو من خندم چمن گرید چو من گریم چمن خندد
هوش مصنوعی: من در دل باغی که گلها در آن شکفتهاند، وجودی شاد و خوشحالم، اما حالتی از اندوه در وجودم وجود دارد. وقتی من میخندم، باغ به من تبریک میگوید، و وقتی گریه میکنم، چمن و گلها هم با من ناراحت میشوند و غمگین میگردند.