گنجور

شمارهٔ ۶۸

مگر بازم دل از زخم جفایی شاد می‌گردد
که مرگم گرد جان بهر مبارک باد می‌گردد
به فتراک محبت من همان صید گرفتارم
که بسمل گشته و گرد سر صیاد می‌گردد
به جای باده خون در ساغرست امروز خسرورا
همانا یاد شیرین در دل فرهاد می‌گردد
فصیحی زار می‌نالد مگر جان می‌دهد از غم
که امشب ماتمی بر گرد این فریاد می‌گردد

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مگر بازم دل از زخم جفایی شاد می‌گردد
که مرگم گرد جان بهر مبارک باد می‌گردد
هوش مصنوعی: آیا ممکن است که دل پس از این همه رنج و درد ناشی از بی‌وفایی باز هم شاد شود؟ گویی مرگ به اندازه‌ای خوشایند است که جانم به خاطر آن جای تبریک دارد.
به فتراک محبت من همان صید گرفتارم
که بسمل گشته و گرد سر صیاد می‌گردد
هوش مصنوعی: در دام محبت تو، من همان جانوری هستم که به دام افتاده و در حالی که جراحتی بر تن دارد، دور صیاد می‌چرخد.
به جای باده خون در ساغرست امروز خسرورا
همانا یاد شیرین در دل فرهاد می‌گردد
هوش مصنوعی: امروز به جای شراب، خون در جام وجود دارد و در دل فرهاد، همواره یاد شیرین در حال پرسه زدن است.
فصیحی زار می‌نالد مگر جان می‌دهد از غم
که امشب ماتمی بر گرد این فریاد می‌گردد
هوش مصنوعی: فصحی به شدت ناراحت است و از درد و اندوه خود به شدت ناله می‌زند. انگار که جانش دارد از غم می‌رود، چرا که امشب بر گرد این صدا یک مراسم سوگواری برپا شده است.