شمارهٔ ۶۷
چنان که باغ در آغوش گل نمیگنجد
شکیب در دل مدهوش گل نمی گنجد
نخست نام دهانت شنید غنچه مگر
که هیچ زمزمه در گوش گل نمیگنجد
شهید تیغ ستم شو که زیر نعش هزار
ز بس هجوم ملک دوش گل نمیگنجد
به عندلیب بگویید کاین فغان تا چند
درین چمن لب خاموش گل نمیگنجد
نصیب این دل ریش است نیش خار ارنه
صبا درین چمن از جوش گل نمیگنجد
به محملی که خموشی هزار دستانست
لب سرود فراموش گل نمیگنجد
مرو به باغ فصیحی که این دلی که تراست
ز نیش خار درو جوش گل نمیگنجد
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.