گنجور

شمارهٔ ۶۵

هر قطره خون گرم که از دل در اوفتد
دوزخ شود اگر همه در کوثر اوفتد
آه این شهید کیست که خونش زمان زمان
خیزد ز خاک و در قدم خنجر اوفتد
مستم چنان ز باده حیرت که می‌سزد
کز دست داغهای جگر ساغر اوفتد
بنشینم و چو ماتمیان نوحه سر کنم
هر جا رهم به توده خاکستر اوفتد
ای سیل اشک موجه رحمی که بی کسم
این کهنه‌دیر بو که مرا بر سر اوفتد
آن نامه‌ام که چشمه خون جگر شود
هر سایه کز کبوتر نامه‌بر اوفتد
گر بند دشمن است ز آزادگی به است
فیروز بخت مهره که در شش در اوفتد
عشق آید ار به میکده ما زنیم جام
چون شعله مست گردد و چون اخگر اوفتد
دل در تن فسرده فصیحی بیفسرد
چون اخگری که بر سر خاکستر اوفتد

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

هر قطره خون گرم که از دل در اوفتد
دوزخ شود اگر همه در کوثر اوفتد
هوش مصنوعی: هر بار که خون گرمی از دل کسی بریزد، اگرچه آن خون به دریای کوثر هم بریزد، آتش جهنم را به همراه خواهد داشت.
آه این شهید کیست که خونش زمان زمان
خیزد ز خاک و در قدم خنجر اوفتد
هوش مصنوعی: این شهید کیست که خونش به طور مداوم از خاک برمی‌خیزد و در قدم‌های او خنجر سقوط می‌کند.
مستم چنان ز باده حیرت که می‌سزد
کز دست داغهای جگر ساغر اوفتد
هوش مصنوعی: من به قدری از شراب شگفتی سرمستم که گمان می‌کنم اگر داغ‌های جگرم به من آسیب بزنند، لیوان شراب از دستم می‌افتد.
بنشینم و چو ماتمیان نوحه سر کنم
هر جا رهم به توده خاکستر اوفتد
هوش مصنوعی: هر جا که بروم، به یاد او غمگین و سوگوار نشسته‌ام و نوحه سرایی می‌کنم. هر جا که قدم بگذارم، به یاد او حسرت و اندوه می‌خورم و انگار به پیکر بی‌جان او افتاده‌ام.
ای سیل اشک موجه رحمی که بی کسم
این کهنه‌دیر بو که مرا بر سر اوفتد
هوش مصنوعی: ای سیل اشک، رحمی کن بر من که در این مکان قدیمی و خالی از یاری، تنها و درمانده هستم و به شدت از این وضعیت رنج می‌برم.
آن نامه‌ام که چشمه خون جگر شود
هر سایه کز کبوتر نامه‌بر اوفتد
هوش مصنوعی: این نامه‌ای که من نوشته‌ام، به اندازه‌ای پر از درد و احساس است که اگر حتی سایه‌ای از کبوتر حامل نامه به آن بیفتد، به خون جگر تبدیل می‌شود.
گر بند دشمن است ز آزادگی به است
فیروز بخت مهره که در شش در اوفتد
هوش مصنوعی: اگر گرفتار دشمن هستی، بهتر است که به مقام آزادی بپردازی، چرا که کسی که در شش دنده به زمین بیفتد، بخت و اقبالش بهتر است.
عشق آید ار به میکده ما زنیم جام
چون شعله مست گردد و چون اخگر اوفتد
هوش مصنوعی: اگر عشق به میخانه ما بیاید، با جامی که در دست داریم، در حالتی شبیه یک شعله، سرمست و شاد خواهیم شد و زمانی که این حال از دست برود، همچون خاکستر فرومی‌افتیم.
دل در تن فسرده فصیحی بیفسرد
چون اخگری که بر سر خاکستر اوفتد
هوش مصنوعی: دل افسرده و بی‌حالت در بدن، همچون ذغالی است که بر خاکستر می‌افتد و از خود نشانی بر جا نمی‌گذارد.