شمارهٔ ۶۴
شب نخل تجلی به گلستان تو بر داد
هر موی مرا ذوق تماشای دگر داد
میخواست حیا بند نهد بر نگهم لیک
شوق آمد و مژگان مرا بال نظر داد
در حسن چه شایسته رسولی که لبت را
صد معجزه یزدان بجز از شق قمر داد
شب دیده به نظاره رخسار تو میرفت
شمع نظری در کف هر لخت جگر داد
از همت عشقست که ما هیچکسان را
صد کشور اندوه به یک آه سحر داد
بی منت این ابر تنک مایه فصیحی
بید چمن ما گل خورشید ثمر داد
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
شب نخل تجلی به گلستان تو بر داد
هر موی مرا ذوق تماشای دگر داد
هوش مصنوعی: در شب زیبای نخل، زیباییهای گلستان تو باعث شد هر تار موی من جلوهگری کند و حس تازگی و لذت از دیدن چیزهای جدید به من بدهد.
میخواست حیا بند نهد بر نگهم لیک
شوق آمد و مژگان مرا بال نظر داد
هوش مصنوعی: او میخواست حیا را بر چشمانش حاکم کند، ولی شوق و desire (خواست) بر او چیره شد و مژههایش را به دیدی عمیق و نگرانکننده تبدیل کرد.
در حسن چه شایسته رسولی که لبت را
صد معجزه یزدان بجز از شق قمر داد
هوش مصنوعی: به چه زیبایی توانی رسولی که لبانت معجزههایی از جانب خداوند را به غیر از شکاف ماه نشان میدهند.
شب دیده به نظاره رخسار تو میرفت
شمع نظری در کف هر لخت جگر داد
هوش مصنوعی: شبی که به تماشای چهرهات بودم، شمعی در دستانم بود که با هر تماشای تو، قلبم را به آتش میکشید.
از همت عشقست که ما هیچکسان را
صد کشور اندوه به یک آه سحر داد
هوش مصنوعی: از تلاش و ارادهای که ناشی از عشق است، ما توانستهایم به راحتی بر درد و اندوههای بسیار غلبه کنیم و با یک آه صبحگاهی، آنها را فراموش کنیم.
بی منت این ابر تنک مایه فصیحی
بید چمن ما گل خورشید ثمر داد
هوش مصنوعی: بدون درخواست و زحمت، این ابر نازک، بارانی به باغ ما میبارد که باعث میشود گلهای درخشان و میوههای شیرین برآید.