گنجور

شمارهٔ ۶۲

دوش غم بر گریه‌های زخم ما خندید و رفت
پاره‌ای بر ریش‌های ما نمک پاشید و رفت
عید نومیدی مبارک باد کز رویش نگاه
همچو اشک حسرتم در خاک و خون غلتید و رفت
شب در آمد غم درون از رخنه‌های سینه‌ام
دامنی داغ جگر از هر گیاهم چید و رفت
مرهم الماس می‌پنداشت زخمم چاره‌جوست
آمد و روی تظلم بر زمین مالید و رفت
بر سر نعش فصیحی این همه فریاد چیست
بر در غم بینوایی پاره‌ای نالید و رفت

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دوش غم بر گریه‌های زخم ما خندید و رفت
پاره‌ای بر ریش‌های ما نمک پاشید و رفت
هوش مصنوعی: دیشب غم بر دردهای ما خندید و بدون توجه رفت. همچنین کمی نمک بر زخم‌های ما پاشید و دوباره رفت.
عید نومیدی مبارک باد کز رویش نگاه
همچو اشک حسرتم در خاک و خون غلتید و رفت
هوش مصنوعی: مبارک باشد روزی که ناامیدی به سر می‌رسد، چرا که نگاه من مانند اشکی از حسرت بر خاک و خون ریخته و در نهایت ناپدید شد.
شب در آمد غم درون از رخنه‌های سینه‌ام
دامنی داغ جگر از هر گیاهم چید و رفت
هوش مصنوعی: شب فرا رسید و غم درون من از رخنه‌های سینه‌ام خارج شد. داغی که از دل برمی‌خاست، مانند دامنی پر از گل‌ها از من جدا شد و رفت.
مرهم الماس می‌پنداشت زخمم چاره‌جوست
آمد و روی تظلم بر زمین مالید و رفت
هوش مصنوعی: مروارید گران‌قیمت فکر می‌کرد که زخم من درمان‌پذیر است، آمد، کمی به شکایت من گوش داد و بعد رفت.
بر سر نعش فصیحی این همه فریاد چیست
بر در غم بینوایی پاره‌ای نالید و رفت
هوش مصنوعی: در برابر جسد فردی فصیح و eloquent، چه نیازی به این همه زاری و فریاد است؟ در حالی که در آستانه‌ی غم و بیچارگی، تنها یک نفر ناله کرد و رفت.