گنجور

شمارهٔ ۵۸

نوبهاران از در این باغ و بستان بازگشت
خنده نومید از لب گلهای خندان بازگشت
وای بر یعقوب ما کز بعد چندین انتظار
کاروان مصر از نزدیک کنعان بازگشت
هر نگه کز موجه خون جگر بیرون فتاد
بی‌جمال دوست سوی چشم گریان باز گشت
بی تو هر شب را به عمری دل به روز آورده بود
بخت برگردید و آن شبهای هجران بازگشت
شمع‌سان گویی فصیحی شد کفن پیراهنم
ز‌‌ آنکه خورشید امشبم دست از گریبان بازگشت

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نوبهاران از در این باغ و بستان بازگشت
خنده نومید از لب گلهای خندان بازگشت
هوش مصنوعی: بهار دوباره به این باغ و بوستان آمد و گلهای خندان مانند همیشه خوشحال هستند، اما لبخند ناامیدی همچنان بر چهره‌اشان باقی مانده است.
وای بر یعقوب ما کز بعد چندین انتظار
کاروان مصر از نزدیک کنعان بازگشت
هوش مصنوعی: وای بر یعقوب ما که پس از مدت طولانی انتظار، کاروان مصر از نزدیکی کنعان بازگشت.
هر نگه کز موجه خون جگر بیرون فتاد
بی‌جمال دوست سوی چشم گریان باز گشت
هوش مصنوعی: هر باری که نگاهی از درد و غم به بیرون افتاد و بی‌زیبایی معشوق بر دل نشاند، آن نگاه دوباره به سوی چشمان اشک‌آلود بازگشت.
بی تو هر شب را به عمری دل به روز آورده بود
بخت برگردید و آن شبهای هجران بازگشت
هوش مصنوعی: در غیاب تو هر شب را به درازا نشسته بودم و روز را انتظار می‌کشیدم، اما حالا تقدیر تغییر کرده و آن شب‌های جدایی دوباره به سراغ من آمده‌اند.
شمع‌سان گویی فصیحی شد کفن پیراهنم
ز‌‌ آنکه خورشید امشبم دست از گریبان بازگشت
هوش مصنوعی: گویی مانند شمعی به روشنی و زیبایی درخشان شده‌ام، مثل اینکه پیراهنم را از ترس کوتاه شدن سایه خورشید به دوش می‌زنم، زیرا امشب دیگر خورشید در زندگی‌ام دیگر وجود ندارد و از من دور شده است.