گنجور

شمارهٔ ۵۴

نخل طلبم هیچ مرا برگ و بری نیست
فرزند خزانم ز بهارم خبری نیست
از باغ وفا مگذر اگر تشنه کامی
کآنجا همه گر بید بود بی‌ثمری نیست
بر بام و در دوست تجلی نفشاندند
گویا که درین کوچه پریشان‌نظری نیست
گویند که بیگانه پرست است غم دوست
صد شکر که بیگانه‌تر از ما دگری نیست
روزی که در گنج کرم باز کند حسن
سرمایه ما هیچ بجز چشم تری نیست
لخت دلم از دیده کند سوی تو پرواز
مشتاق ترا شوق کم از بال و پری نیست
گر لذت داغ جگر اینست فصیحی
صد حیف که بر هر سر مویم جگری نیست

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نخل طلبم هیچ مرا برگ و بری نیست
فرزند خزانم ز بهارم خبری نیست
هوش مصنوعی: من در جستجوی نخل هستم، اما هیچ برگی برای من وجود ندارد. من فرزند پاییزم و از بهار هیچ اطلاعی ندارم.
از باغ وفا مگذر اگر تشنه کامی
کآنجا همه گر بید بود بی‌ثمری نیست
هوش مصنوعی: اگر تشنه‌ی محبت و وفا هستی، از باغ عشق دور نشو، زیرا در آنجا هرچند که ظاهرش بی‌فایده به نظر بیاید، اما واقعاً سرشار از نعمت‌هاست.
بر بام و در دوست تجلی نفشاندند
گویا که درین کوچه پریشان‌نظری نیست
هوش مصنوعی: دوست بر بام و در خود جلوه‌ای زیبا افکنده است، به نظر می‌رسد که در این کوچه کسی آشفته‌خاطر نیست.
گویند که بیگانه پرست است غم دوست
صد شکر که بیگانه‌تر از ما دگری نیست
هوش مصنوعی: می‌گویند کسی که غم دوست را می‌خورد، غریب و بیگانه‌پرست است. اما خوشا به حال او که هیچ کس غریبه‌تر از ما نیست.
روزی که در گنج کرم باز کند حسن
سرمایه ما هیچ بجز چشم تری نیست
هوش مصنوعی: روزی که حسن زیبایی خود را به نمایش بگذارد، تنها چیزی که داریم و ارزشمند است، اشک چشمان ماست.
لخت دلم از دیده کند سوی تو پرواز
مشتاق ترا شوق کم از بال و پری نیست
هوش مصنوعی: دل من به طرز عجیبی به سوی تو پرواز می‌کند و اشتیاق دیدن تو در من کم از قدرت پرنده‌ها نیست.
گر لذت داغ جگر اینست فصیحی
صد حیف که بر هر سر مویم جگری نیست
هوش مصنوعی: اگر لذت سوزش دل به این شکل است، افسوس که بر هر مویی از من، جگری وجود ندارد.