شمارهٔ ۴۸
نهفته در دم شمشیر نوبهاری هست
شهید شو اگرت با طرب شماری هست
به ذوق حلقه ماتم ندیدم انجمنی
به هر طرف نگرم چشم اشکباری هست
دلم شکفت کجا شد خلیل تا بیند
که در هر آتش سوزنده لالهزاری هست
شکست کشتیام از موج سعی و دانستم
که در میانه این بحر هم کناری هست
به باغ رفتم و رشک نسیم سوخت مرا
که غیر این دل سرگشته بیقراری هست
به نیمدل که ربودی ز من مشو خرسند
مرا به هر سر مویی دل فگاری هست
به ملک عشق مجو لذت تهیدستی
وصال اگر نبود درد انتظاری هست
ز بوی عافیت گل دلم به جان آمد
هزار شکر که آشوب نیش خاری هست
به زیر خاک فصیحی به چشم گریان رفت
مزار اوست به هر جا که نیش خاری هست
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
نهفته در دم شمشیر نوبهاری هست
شهید شو اگرت با طرب شماری هست
هوش مصنوعی: در زیر تیغ تند و برندهای که بهار از آن دمیده، فرصتی برای شهادت نهفته است. اگر میخواهی با خوشحالی و شادی زندگی کنی، باید آمادهی فدای جانت باشی.
به ذوق حلقه ماتم ندیدم انجمنی
به هر طرف نگرم چشم اشکباری هست
هوش مصنوعی: در این بیت شاعر بیان میکند که در میان همه جا و در هر طرف که نگاه میکند، تنها نشانههای غم و اندوه را مشاهده میکند و از این وضعیت، هیچ تجمع شادمانی و خوشحالی نمیبیند. به عبارتی، فضای اطراف پر از ناراحتی و اشک است.
دلم شکفت کجا شد خلیل تا بیند
که در هر آتش سوزنده لالهزاری هست
هوش مصنوعی: دل من شاد شد و به یاد خلیل افتادم، تا ببیند که در هر آتش سوزانی، زمینی پر از گلهای لاله وجود دارد.
شکست کشتیام از موج سعی و دانستم
که در میانه این بحر هم کناری هست
هوش مصنوعی: کشتی من به خاطر تلاش و کوشش در برابر امواج شکست خورد، اما فهمیدم که در این دریا، در وسط این مشکلات، یک همنشین و یاور وجود دارد.
به باغ رفتم و رشک نسیم سوخت مرا
که غیر این دل سرگشته بیقراری هست
هوش مصنوعی: به باغ رفتم و نسیم ملایمی مرا به شدت تحت تاثیر قرار داد. فقط همین دل سرگشته و ناآرامم باقی مانده است.
به نیمدل که ربودی ز من مشو خرسند
مرا به هر سر مویی دل فگاری هست
هوش مصنوعی: به کسی که دلی از من گرفته است، خوشحال نباش. من به هر نشانهای از او دوباره دلم را میسازم و به او علاقهمند میشوم.
به ملک عشق مجو لذت تهیدستی
وصال اگر نبود درد انتظاری هست
هوش مصنوعی: در دنیای عشق، نباید انتظار لذت را در فقر و بینصیب بودن از وصال داشت، زیرا اگر این وصال وجود نداشت، درد انتظار همچنان باقی است.
ز بوی عافیت گل دلم به جان آمد
هزار شکر که آشوب نیش خاری هست
هوش مصنوعی: از بوی خوشی و راحتی، دل من خوشحال شده و شکر فراوانی میکنم که حتی در اوج درد و مشکلات هم، یک نشانه کوچک از زیبایی و امید وجود دارد.
به زیر خاک فصیحی به چشم گریان رفت
مزار اوست به هر جا که نیش خاری هست
هوش مصنوعی: فصیحی با چشمانی گریان به زیر خاک رفته و قبر او در هر جایی که خار و آزار وجود دارد، قرار دارد.

فصیحی هروی