شمارهٔ ۳۸
ما غریبان را ز ناکامی کنار جان پرست
دیده از خون جگر لبریز و دل ز افغان پرست
ره نمی یابد اجل هم بر سر بالین ما
بس که ماتمخانه ما از غم هجران پرست
نیستم آگه که بر دل ناوک شوقم که زد
لیک میبینم که بازم سینه از پیکان پرست
بر سر کویت شهیدان خاک گشتند و هنوز
همچنان از خون دلشان دیده و دامان پرست
هایهای گریهام را خنده پندارند خلق
باوجود آن کز اشکم دامن دوران پرست
پارسا دامنگشان گو مگذر اندر کوی دوست
ز آن که از خون شهیدان خاک این میدان پرست
ای فصیحی درد میخواهند در بازار عشق
ورنه جیب قدسیان هم از در ایمان پرست
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.