گنجور

شمارهٔ ۳۷

عالم ز ما تهی و ز افغان ما پرست
شد عندلیب خاک و چمن از نوا پرست
در دل نگنجدم غم هجر و امید وصل
کاین آینه چو روی بتان از صفا پرست
خون ریز و شاد زی که لب تشنگان تو
گر از نفس تهی‌ست ولی از دعا پرست
خوبان هزار سنگ جفا بر دلم زنند
وین شیشه شکسته همان از وفا پرست
مضراب‌گیر نیست فصیحی ز بس گداخت
ورنه چو تار چنگ تنش از نوا پرست

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

عالم ز ما تهی و ز افغان ما پرست
شد عندلیب خاک و چمن از نوا پرست
هوش مصنوعی: دنیا از ما خالی شده و صدای ناله و فغان ما را در خود جا داده، مانند بلبل که در دل خاک و دشت، به نوا و آواز عشق می‌پردازد.
در دل نگنجدم غم هجر و امید وصل
کاین آینه چو روی بتان از صفا پرست
هوش مصنوعی: دل من نمی‌تواند غم جدایی و امید به وصال را تحمل کند، زیرا این آینه مانند چهره‌ی معشوقان، از پاکی و زیبایی پر شده است.
خون ریز و شاد زی که لب تشنگان تو
گر از نفس تهی‌ست ولی از دعا پرست
هوش مصنوعی: ای خون‌ریز شاد و خوشحال، بدان که اگر لب‌های تشنگان تو از نفس تهی شده باشد، اما آنها هنوز دعا و نیایش می‌کنند.
خوبان هزار سنگ جفا بر دلم زنند
وین شیشه شکسته همان از وفا پرست
هوش مصنوعی: خوبان با هزاران سنگ بدی بر دل من می‌زنند و این شیشه شکسته که در دست دارم، تنها از محبت و وفا پر شده است.
مضراب‌گیر نیست فصیحی ز بس گداخت
ورنه چو تار چنگ تنش از نوا پرست
هوش مصنوعی: این شاعر به نوعی می‌گوید که اگرچه ممکن است فردی زبده و فصیح باشد، اما در اثر گرما و فشار زیاد، توانایی‌اش را از دست می‌دهد. او به این نکته اشاره می‌کند که مانند تار چنگ که از نوا پُر است، تن این شخص هم می‌تواند در اثر شور و احساسات پر شود. به عبارتی، اگرچه افراد ممکن است در شرایط خاصی تحت فشار قرار بگیرند، اما هنوز هم می‌توانند زیبایی و هنر را در وجود خود حفظ کنند.