گنجور

شمارهٔ ۳۳

هزار گل ز جگر در کنار خنده ماست
خزان عافیت ما بهار خنده ماست
برون بهشت و درون دوزخست پرهیزید
از آن گیاه که در مرغزار خنده ماست
هزار شکر که حساد ما نمی‌دانند
که گریه تازه گل نوبهار خنده ماست
ز زخم بس که شکفتیم نوبهاران را
هزار قافله در زیر بار خنده ماست
گرت ز زهر فصیحی لبالب است ایاغ
نگاه دار که آن یادگار خنده ماست

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

هزار گل ز جگر در کنار خنده ماست
خزان عافیت ما بهار خنده ماست
هوش مصنوعی: هزاران گل از دل ما در کنار لبخند ما وجود دارد و فصل خنکای زندگی ما به خاطر همین لبخند است.
برون بهشت و درون دوزخست پرهیزید
از آن گیاه که در مرغزار خنده ماست
هوش مصنوعی: از بهشت خارج و در دوزخ قرار داریم، پس از آن گیاهی که در باغچه‌ی خوشحالی ما رشد می‌کند، دوری کنید.
هزار شکر که حساد ما نمی‌دانند
که گریه تازه گل نوبهار خنده ماست
هوش مصنوعی: هزار بار شکر که حسادت‌ها نمی‌فهمند که اشک‌های ما در واقع نشانه شادی و سرود دل‌انگیز بهار است.
ز زخم بس که شکفتیم نوبهاران را
هزار قافله در زیر بار خنده ماست
هوش مصنوعی: از زخم‌هایی که دیدیم، به قدری شکوفا و سرزنده شدیم که هزاران قافله در زیر بار شادی و خنده ما قرار دارند.
گرت ز زهر فصیحی لبالب است ایاغ
نگاه دار که آن یادگار خنده ماست
هوش مصنوعی: اگر زبان فصیح و شیوا در دلت مانند زهر فراوان است، مراقب باش که این زیبایی یادگار خنده و شادی ماست.