گنجور

شمارهٔ ۳۱

کارم چو زلف یار پریشان و در هم است
صد بحر خفته در جگر و دیده بی‌نم است
یک دیده از برای تماشا کفایتست
لیک از برای گریه هزار ار بود کم است
با انقلاب دهر چه سازم که درد دوست
دیروز ریش بوده و امروز مرهم است
نشکفته بهترم بگذار ای صبا مرا
کاین غنچه همچو داغ پر از دود ماتم است
آگه نیم ز آمدن و رفتن بهار
دانم همین قدر که همه موسم غم است
در بار اشک بند نظر را که نزد دوست
نامحرم است دیده ولی گریه محرم است
نازم به فیض باغ جمالت که یک نگاه
بر گل سموم و بر گل روی تو شبنم است
دل پر ز مهر تست عزیزش نگاه دار
جام از من است لیک پر از باده جم است
یک پرده بیش نیست فصیحی نوای عشق
پندار گوش ماست که گه زیر و گه بم است

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

کارم چو زلف یار پریشان و در هم است
صد بحر خفته در جگر و دیده بی‌نم است
هوش مصنوعی: کار من به گونه‌ای است که همچون زلف محبوب پریشان و در هم ریخته می‌باشد. در وجودم دریاهای خفته‌ای وجود دارد، اما چشمانم بی‌آب و بی‌حالت است.
یک دیده از برای تماشا کفایتست
لیک از برای گریه هزار ار بود کم است
هوش مصنوعی: یک چشم برای تماشای زیبایی‌ها کافی است، اما برای گریه و اندوه، اگر هزار چشم هم داشته باشیم باز هم کم خواهد بود.
با انقلاب دهر چه سازم که درد دوست
دیروز ریش بوده و امروز مرهم است
هوش مصنوعی: با تغییرات زمان، هرکاری که بکنم، باید بدانم که درد ناشی از دوست دیروز برای من سختی و زخم بود و حالا امروز به عنوان درمان و تسکین به آن نگاه می‌کنم.
نشکفته بهترم بگذار ای صبا مرا
کاین غنچه همچو داغ پر از دود ماتم است
هوش مصنوعی: ای نسیم، بگذار من بدون اینکه شکفتم و باز شدم، بمانم. زیرا این غنچه درونش غم و درد زیادی دارد و مانند داغی پر از دود و اندوه است.
آگه نیم ز آمدن و رفتن بهار
دانم همین قدر که همه موسم غم است
هوش مصنوعی: من از آمدن و رفتن بهار آگاهی ندارم، اما می‌دانم که تمامی این فصل‌ها، فقط زمان غم و اندوه است.
در بار اشک بند نظر را که نزد دوست
نامحرم است دیده ولی گریه محرم است
هوش مصنوعی: به طور کلی، در این شعر گفته شده که نگاه کردن به اشک‌ها و احساسات در جمع دوستان ممکن است نامناسب به نظر برسد، اما در واقع گریه و ابراز احساسات یک کار طبیعی و پذیرفته‌شده است. در واقع، در جمع دوستان می‌توان احساسات را آزادانه نشان داد، حتی اگر به نظر بیاید که این کار مناسب نیست.
نازم به فیض باغ جمالت که یک نگاه
بر گل سموم و بر گل روی تو شبنم است
هوش مصنوعی: من به زیبایی و لطف باغ چهره‌ات افتخار می‌کنم، زیرا یک نگاه به گل‌های معطر و به چهره تو، مانند شبنم بر روی گل‌هاست.
دل پر ز مهر تست عزیزش نگاه دار
جام از من است لیک پر از باده جم است
هوش مصنوعی: دل پر از عشق توست، ای عزیز، آن را حفظ کن. این جام که در دست دارم از من است، اما پر از شراب جم است.
یک پرده بیش نیست فصیحی نوای عشق
پندار گوش ماست که گه زیر و گه بم است
هوش مصنوعی: عشق تنها یک لایه ظاهری است و کلام زیبا و فصیح آن مانند صدایی است که برای گوش ما می‌آید و گاهی نرم و لطیف و گاهی پرخروش و هماهنگ است.