شمارهٔ ۲۹
چون عدم از بر عالم برخاست
به هم آغوشی ما غم برخاست
هر کجا صبح زدم چتر نشاط
شام از آن نوحه ماتم برخاست
خواب با دیده بختم چو نشست
رسم آسایش از آن هم برخاست
درد جامم به جهان افشاندند
شعله شوق ز عالم برخاست
کشته خنجر شوقت در حشر
همه تن روح مجسم برخاست
قصه درد فصیحی گفتند
شیون از عالم و آدم برخاست
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مسدس مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چون عدم از بر عالم برخاست
به هم آغوشی ما غم برخاست
هوش مصنوعی: زمانی که عدم از وجود عالم کنار رفت، با نزدیک شدن ما به یکدیگر، غم و اندوهی نیز به وجود آمد.
هر کجا صبح زدم چتر نشاط
شام از آن نوحه ماتم برخاست
هوش مصنوعی: هر کجا که صبح با شادی و نشاط آغاز میشود، شب آنجا به نوحه و اندوه تبدیل میشود.
خواب با دیده بختم چو نشست
رسم آسایش از آن هم برخاست
هوش مصنوعی: زمانی که خواب و آرامش به من روی آورده، ناگهان مشکلات و دشواریها دوباره شروع به خودنمایی میکنند.
درد جامم به جهان افشاندند
شعله شوق ز عالم برخاست
هوش مصنوعی: دردی که در دل دارم را به همه جهان نشان دادند و شعلهی عشق از دنیای بیرون برانگیخته شد.
کشته خنجر شوقت در حشر
همه تن روح مجسم برخاست
هوش مصنوعی: محبت تو چنان عمیق و تاثیرگذار است که حتی در روز قیامت هم تمام وجودم را رهایش میکنم و روح من به شکل و تصویر تو تجلی مییابد.
قصه درد فصیحی گفتند
شیون از عالم و آدم برخاست
هوش مصنوعی: داستان درد به زبان روشن و رسا بیان شد و از آن، ناله و فریاد از همه جای عالم و مردم بلند شد.