گنجور

شمارهٔ ۱۷۴

ما ز مادر داغ بر دل خاک بر سر زاده‌ایم
همچو طفل غنچه در دامان نشتر زاده‌ایم
نام ما مردود عالم روزی ما خون دل
ما و غم گویا به یک طالع ز مادر زاده‌ایم
شسته‌ایم از دل به خون عافیت نقش مراد
ما همان دم کاندرین نه طاق شش در زاده‌ایم
اشک یعقوبیم و از خون جگر جوشیده‌ایم
آه مجنونیم و از دریای آذر زاده‌ایم
از سراب تلخکامی تشنه لب خواهیم مرد
ما که همچون موج در دامان کوثر زاده‌ایم
در گلستانی که هر خارش پیمبر زاده‌ست
میوه هیچیم ما وز نخل بی‌بر زاده‌ایم
شعله شوقیم و از دلهای خونین سر زده
غیر پندارد فصیحی ما ز اخگر زاده‌ایم

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن (رمل مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ما ز مادر داغ بر دل خاک بر سر زاده‌ایم
همچو طفل غنچه در دامان نشتر زاده‌ایم
هوش مصنوعی: ما از بدو تولد با درد و رنج مواجه بوده‌ایم، مانند گلی که از دل تیغ و درد به دنیا آمده است.
نام ما مردود عالم روزی ما خون دل
ما و غم گویا به یک طالع ز مادر زاده‌ایم
هوش مصنوعی: نام ما در دنیا ناپسند و بی‌ارزش است. سرنوشت ما پر از درد و غم است و به نظر می‌رسد که ما از آغاز زندگی، با یک سرنوشت شوم به دنیا آمده‌ایم.
شسته‌ایم از دل به خون عافیت نقش مراد
ما همان دم کاندرین نه طاق شش در زاده‌ایم
هوش مصنوعی: ما از دل، آرزوی خوشی و سلامتی را با خون شستیم و آرزوی ما همان لحظه‌ای است که در اینجا، در این مکان زاده شده‌ایم.
اشک یعقوبیم و از خون جگر جوشیده‌ایم
آه مجنونیم و از دریای آذر زاده‌ایم
هوش مصنوعی: ما مانند یعقوب اشک می‌ریزیم و از درد و رنج خود به وجود آمده‌ایم. آه، ما مانند مجنون هستیم و از آتش عشق به وجود آمده‌ایم.
از سراب تلخکامی تشنه لب خواهیم مرد
ما که همچون موج در دامان کوثر زاده‌ایم
هوش مصنوعی: ما که در دامان امید و خوشبختی رشد کرده‌ایم، در اثر تلخی‌ها و ناکامی‌ها در زندگی، همچون تشنه‌لبانی خواهیم مرد که به سراب برخورد کرده‌اند.
در گلستانی که هر خارش پیمبر زاده‌ست
میوه هیچیم ما وز نخل بی‌بر زاده‌ایم
هوش مصنوعی: در باغی که هر خار آن پیامبر زاده است، ما هیچ میوه‌ای نیستیم و از درختی که بی‌ثمر است متولد شده‌ایم.
شعله شوقیم و از دلهای خونین سر زده
غیر پندارد فصیحی ما ز اخگر زاده‌ایم
هوش مصنوعی: ما مانند شعله‌ای از عشق و اشتیاق هستیم که از دل‌های پر درد و رنج بیرون آمده‌ایم. کسی نباید فکر کند که سخن گفتن آتشین ما فقط به خاطر سوزش آتش است که از خاکستر برخاسته‌ایم.