شمارهٔ ۱۶۹
کو جنونی تا خرد را طعمه سودا کنم
عقل را دیوانه سازم عشق را رسوا کنم
چون وفا زین دوستان ده زبان گیرم کنار
چون مروت در پس زانوی عزلت جا کنم
خوی دل گیرم طلاق بستر راحت دهم
دشنه زاری از برای خوابگه پیدا کنم
چون نمیروید گیاهی زین چمن تاکی چو ابر
سینه آتش خانه سازم دیده را دریا کنم
بر فراز قاف گمنامی بگیرم آشیان
کوری چشم فصیحی نام خود عنقا کنم
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
کو جنونی تا خرد را طعمه سودا کنم
عقل را دیوانه سازم عشق را رسوا کنم
هوش مصنوعی: شاید نیاز به نشانهای از جنون باشد تا بتوانم عقل را به ذوق و شوق بیندازم و عشق را به حالتی نمایشی درآورم.
چون وفا زین دوستان ده زبان گیرم کنار
چون مروت در پس زانوی عزلت جا کنم
هوش مصنوعی: زمانی که وفا و وفاداری از دوستان نادیده گرفته میشود، من silence و بیحوصلگی را کنار میگذارم و جایش را به شجاعت و مردانگی میدهم.
خوی دل گیرم طلاق بستر راحت دهم
دشنه زاری از برای خوابگه پیدا کنم
هوش مصنوعی: من از ویژگیهای دل خود جدا میشوم و زندگی راحت را رها میکنم، زیرا به خاطر درد و رنجی که دارم، به دنبال جایی برای آرامش و خواب میگردم.
چون نمیروید گیاهی زین چمن تاکی چو ابر
سینه آتش خانه سازم دیده را دریا کنم
هوش مصنوعی: چون هیچکدام از گیاهان این چمن رشد نمیکنند، به مانند ابر، دلِ من پر از آتش میشود و تصمیم میگیرم که چشمانم را به دریا بدل کنم.
بر فراز قاف گمنامی بگیرم آشیان
کوری چشم فصیحی نام خود عنقا کنم
هوش مصنوعی: میخواهم در مکان ناشناسی پناه بگیرم و در سایهٔ آن، به دور از چشم دیگران، نامی از خود بسازم که مانند پرندهای افسانهای با شکوه باشد.

فصیحی هروی