گنجور

شمارهٔ ۱۶۸

قرعه کاری به نام سعی باطل می‌زنم
می‌کشم از سینه تیر آه و بر دل می‌زنم
بر گلو از طوق راه تیغ روشن می‌کنم
قمری این گلستانم فال بسمل می‌زنم
موجم و آشفته دارد ذوق سرگردانیم
غوطه در گرداب خون از بیم ساحل می‌زنم
صبر قفل بی کلیدم پرگشایش جو نیم
حلقه چشمی به بازی بر در دل می‌زنم
کشته بگذاریدم امشب اندرین میدان که من
یک شبیخون دگر بر تیغ قاتل می‌زنم
همتم وز کبریای عشق در کوی طلب
مهر حسرت بر دهان و دست سائل می‌زنم
پای شوقم چند بشتابم فصیحی بی‌رفیق
دست امیدی به دامان سلاسل می‌زنم

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

قرعه کاری به نام سعی باطل می‌زنم
می‌کشم از سینه تیر آه و بر دل می‌زنم
هوش مصنوعی: من تمام تلاش خود را برای دستیابی به هدف‌هایم به کار می‌برم و از عمق وجودم احساس غم و ناراحتی‌ام را ابراز می‌کنم.
بر گلو از طوق راه تیغ روشن می‌کنم
قمری این گلستانم فال بسمل می‌زنم
هوش مصنوعی: من با تیغ روشن، دور گردنم را می‌بندم و در این گلستان مانند قمری، فال می‌زنم.
موجم و آشفته دارد ذوق سرگردانیم
غوطه در گرداب خون از بیم ساحل می‌زنم
هوش مصنوعی: من در turbulent و پرهیاهو هستم و احساس سرگردانی می‌کنم. به خاطر ترس از ساحل، داخل دورانی از خون غوطه‌ور می‌شوم.
صبر قفل بی کلیدم پرگشایش جو نیم
حلقه چشمی به بازی بر در دل می‌زنم
هوش مصنوعی: صبورم و در عین حال امید دارم که درهای بسته زندگی‌ام روزی باز شوند. در دل خود به دنبال نشانه‌ای هستم که بتوانم به آن تکیه کنم و وارد دنیای جدیدی شوم.
کشته بگذاریدم امشب اندرین میدان که من
یک شبیخون دگر بر تیغ قاتل می‌زنم
هوش مصنوعی: امشب در این میدان به خاطر عشق، بی‌گناهی خود را فدای می‌کنم، زیرا قصد دارم دوباره با شجاعت و دلیری بر دشمنان خود حمله‌ور شوم.
همتم وز کبریای عشق در کوی طلب
مهر حسرت بر دهان و دست سائل می‌زنم
هوش مصنوعی: عشق و اراده‌ام را از بزرگی‌اش می‌گیرم و در جستجوی آنچه می‌خواهم، با حسرت بر لب و دستان درخواستی را به دیگران می‌زنم.
پای شوقم چند بشتابم فصیحی بی‌رفیق
دست امیدی به دامان سلاسل می‌زنم
هوش مصنوعی: با شوق و علاقه‌ام، چند قدم به جلو می‌روم. در حالی که بی‌همراهم، به امیدی به زنجیرها می‌چسبم.