شمارهٔ ۱۶۴
کتاب عشقم و آیات زلف دوست عنوانم
ز سر تا پا گرم بندند شیرازه پریشانم
نگاه هرزه گردم شد سبک پرواز بستانی
که باز از اشک نومیدی گرانبارست مژگانم
یکی موج غریبم ای سراب عافیت رحمی
که عمری در کنار تربیت پرورده طوفانم
نماند از ترکتاز گریه هیچم خون و میترسم
که سازد تیغ نازی شرمسار خاک میدانم
چنان شد تنگ عیش من که در گوش تنک ظرفان
گران آید نوای خنده چاک گریبانم
نه بت نه ایزدم مانا فصیحی جلوه عشقم
که در زلف و رخ خوبان پرستد کفر و ایمانم
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
کتاب عشقم و آیات زلف دوست عنوانم
ز سر تا پا گرم بندند شیرازه پریشانم
هوش مصنوعی: کتاب عشق من، زلف دوست است و از سر تا پا در بند آن قرار دارم؛ مانند پارهای از پارچه که در هم ریخته و نامنظم است.
نگاه هرزه گردم شد سبک پرواز بستانی
که باز از اشک نومیدی گرانبارست مژگانم
هوش مصنوعی: نگاه بیپروا و سبک من، مانند پرندهای است که در باغی پرواز میکند، بستانی که دوباره از اشکهای دلشکسته و ناامیدی پر شده است. مژههایم نیز چنین حالتی دارند.
یکی موج غریبم ای سراب عافیت رحمی
که عمری در کنار تربیت پرورده طوفانم
هوش مصنوعی: من همچون موجی غریب هستم، ای سراب آرامش. ای رحمت، که سالها در کنار تو رشد کردهام و حالا در طوفان پرورش یافتهام.
نماند از ترکتاز گریه هیچم خون و میترسم
که سازد تیغ نازی شرمسار خاک میدانم
هوش مصنوعی: از اثر تهاجم تو، چیزی جز اشک و خون برایم باقی نمانده و میترسم که شمشیر زیبای تو، خاک میدان را بیشرم کند.
چنان شد تنگ عیش من که در گوش تنک ظرفان
گران آید نوای خنده چاک گریبانم
هوش مصنوعی: عیش و زندگی من به قدری تنگ و محدود شده است که حتی صدای خندهام برای کسانی که دلشان به شادمانی عادت کرده، ناخوشایند و سنگین میآید.
نه بت نه ایزدم مانا فصیحی جلوه عشقم
که در زلف و رخ خوبان پرستد کفر و ایمانم
هوش مصنوعی: نه مجسمهای دارم و نه معبودی، بلکه عشق من به زلف و چهره زیباهایی است که در آنجا همه چیز را فراموش میکنم و از کفر و ایمان بیخبر میشوم.

فصیحی هروی