گنجور

شمارهٔ ۱۶۵

جنون از داغ رسوایی چو آراید گلستانم
نگنجد چاک از شادی در آغوش گریبانم
شراب دورباشی جوش می‌زد دوش کز مستی
نگه چون اشک می‌غلطید از مژگان به دامانم
چه شوقست این که بهر التماس پاس بی‌خوابی
نگه صد بار بوسد تا سحرگه پای مژگانم
گر از من دل‌گرانی تا توانی ناله‌ام مشنو
که من درد دلم در ناله‌های خویش پنهانم
متاع کاسدم شیدایی ناز خریداران
اگر در کعبه‌ام کفرم اگر در دیر ایمانم
ز غیرت دیده بربستم ولی از شوق دیدارش
گل نظاره می‌روید ز شاخ خشک مژگانم
من آن اشکم که عمری بر سر مژگان بودم
کنون دیریست تا بیهوده سرگردان دامانم
بخواب ای دست غم در آستین کامشب زبی‌تابی
به استقبال چاکی رفته هر تار گریبانم
نه پای شانه‌ای بوسیدم و نی دامن بادی
فصیحی زلف معشوقم که بی موجب پریشانم

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

جنون از داغ رسوایی چو آراید گلستانم
نگنجد چاک از شادی در آغوش گریبانم
هوش مصنوعی: دیوانگی ناشی از شرمندگی و رسوایی، مانند گلی که در دشت می‌روید، در دل من جا نمی‌شود. شادی به قدری عمیق است که نمی‌تواند در آغوشم پنهان شود.
شراب دورباشی جوش می‌زد دوش کز مستی
نگه چون اشک می‌غلطید از مژگان به دامانم
هوش مصنوعی: دوش، شراب دور از دسترس به شدت در حال جوشیدن بود و من از شدت مستی، نگاهی داشتیم که مانند اشک از چشمانم به روی دامنم می‌چکید.
چه شوقست این که بهر التماس پاس بی‌خوابی
نگه صد بار بوسد تا سحرگه پای مژگانم
هوش مصنوعی: این شعر از شوق و التماس عاشقانه سخن می‌گوید. گوینده از عشق و محبتش به معشوق می‌گوید و ابراز می‌کند که چقدر مشتاق است تا بوسه‌های معشوق بر چشمانش بیفتد و این انتظار بی‌خوابی او را به خاطر عشقش پرشورتر می‌کند. او می‌خواهد با این بوسه‌ها، عاطفه و احساسات عمیق خود را به معشوق نشان دهد و لحظه‌هایی از عشق را تا صبح تجربه کند.
گر از من دل‌گرانی تا توانی ناله‌ام مشنو
که من درد دلم در ناله‌های خویش پنهانم
هوش مصنوعی: اگر از من دلخور هستی، تا جایی که می‌تونی از شنیدن ناله‌های من پرهیز کن؛ چون دردهای درونم را در ناله‌هایم پنهان کرده‌ام.
متاع کاسدم شیدایی ناز خریداران
اگر در کعبه‌ام کفرم اگر در دیر ایمانم
هوش مصنوعی: من کالای عشق و شیدایی‌ام را به خریداران عرضه می‌کنم؛ حتی اگر در کعبه باشم، کافر محسوب می‌شوم و اگر در دیر (میخانه) باشم، مومن هستم.
ز غیرت دیده بربستم ولی از شوق دیدارش
گل نظاره می‌روید ز شاخ خشک مژگانم
هوش مصنوعی: با وجود اینکه از حسادت و غیرت خود چشمانم را بسته‌ام، اما به خاطر شوق دیدن او، گل زیبایی از شاخک‌های خشک مژگانم شکوفه می‌زند.
من آن اشکم که عمری بر سر مژگان بودم
کنون دیریست تا بیهوده سرگردان دامانم
هوش مصنوعی: من آن اشکم که زمانی طولانی بر روی مژگانم نشسته بودم، حالا مدتی است که بی‌هدف در دامنم سرگردانم.
بخواب ای دست غم در آستین کامشب زبی‌تابی
به استقبال چاکی رفته هر تار گریبانم
هوش مصنوعی: بخواب ای غم که امشب از بی‌تابی به استقبال درد و زخم رفته‌ام، هر تار از گریبانم حکایت از این حال دارد.
نه پای شانه‌ای بوسیدم و نی دامن بادی
فصیحی زلف معشوقم که بی موجب پریشانم
هوش مصنوعی: نه دست کسی را بوسیدم و نه باد ملایمی زلف محبوبم را نوازش کرده، که بی‌دلیل و بدون علت در حال پریشانی و بیدلی هستم.