گنجور

شمارهٔ ۱۵۷

گر شاهد غم جلوه کند کام نگیرم
ور خون جگر باده شود جام نگیرم
بادم که به گل نیست مرا تاب نشستن
در باغ درون آیم و آرام نگیرم
از بس که مرا داغ تو با برگ و نوا ساخت
عمر ابد از آب خضر وام نگیرم
کوته نظرم گرنه چو خورشید جمالت
فیض سحر از قافله شام نگیرم
دامی‌ست فصیحی ز نفس بافته عمرم
چون صید غم و غصه بدین دام نگیرم

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گر شاهد غم جلوه کند کام نگیرم
ور خون جگر باده شود جام نگیرم
هوش مصنوعی: اگر معشوق به گونه‌ای غم‌انگیز ظاهر شود، از لذت بردن دست می‌کشم و حتی اگر رنج دل من به شراب بدل شود، باز هم جام نمی‌گیرم.
بادم که به گل نیست مرا تاب نشستن
در باغ درون آیم و آرام نگیرم
هوش مصنوعی: من مانند گلی هستم که در باغ نمی‌توانم بمانم و درون باغ می‌آیم اما آرامش نمی‌یابم.
از بس که مرا داغ تو با برگ و نوا ساخت
عمر ابد از آب خضر وام نگیرم
هوش مصنوعی: به خاطر شدت عشق و داغی که از تو در دل دارم، حتی اگر به من عمر ابدی هم بدهند، باز هم از آب خضر استفاده نخواهم کرد.
کوته نظرم گرنه چو خورشید جمالت
فیض سحر از قافله شام نگیرم
هوش مصنوعی: اگر از کوته نظری من باشد، نباید به جلال و زیبایی تو که مانند خورشید است، حسودی کنم یا از قافله خوشبختی و زیبایی دور باشم.
دامی‌ست فصیحی ز نفس بافته عمرم
چون صید غم و غصه بدین دام نگیرم
هوش مصنوعی: زندگی‌ام همچون دام و تله‌ای است که از حرف‌ها و سخنان خودم بافته‌ام. من به خاطر غم و اندوه، فریب این دام را نخواهم خورد.