شمارهٔ ۱۵۶
بترس از آن که دمی دامن سحر گیرم
چو شعله دم به دم از سوز سینه درگیرم
به کوی زخم فروشان روم به سنه چاک
هزار زخم در آغوش یک جگر گیرم
بیا شکفته و شیرین که گر مرا باشد
رخ و لب تو جهان در گل و شکر گیرم
به فتوی جگر از شمع خویشتن هر شب
هزار شعله به تاوان بال و پر گیرم
شدم مسافر اقلیم دل فصیحیوار
بود که دامن دردی درین سفرگیرم
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بترس از آن که دمی دامن سحر گیرم
چو شعله دم به دم از سوز سینه درگیرم
هوش مصنوعی: بترس از آن که روزی به دامان زیبایی عشق بیفتم، چرا که هر لحظه از شدت سوز سینهام همچون شعلهای شعلهور میشوم.
به کوی زخم فروشان روم به سنه چاک
هزار زخم در آغوش یک جگر گیرم
هوش مصنوعی: به محلههایی میروم که زخمها و دردهای زیادی وجود دارد، و سالهاست که از این زخمها رنج میبرم. در اینجا، با وجود همه آن زخمها، من دلی پر از درد و عواطف سخت را در آغوش میگیرم.
بیا شکفته و شیرین که گر مرا باشد
رخ و لب تو جهان در گل و شکر گیرم
هوش مصنوعی: برایم بیا و با چهره و لبهای شیرینت آشنا شو، زیرا در این صورت دنیا را پر از گل و شیرینی احساس میکنم.
به فتوی جگر از شمع خویشتن هر شب
هزار شعله به تاوان بال و پر گیرم
هوش مصنوعی: هر شب به خاطر احساسات عمیق و درد درونیام، از نور شمع وجودم هزار شعله روشن میکنم و بهعنوان بهایی برای آزادی و بال و پر گرفتن، این کار را انجام میدهم.
شدم مسافر اقلیم دل فصیحیوار
بود که دامن دردی درین سفرگیرم
هوش مصنوعی: در این سفر به دنیای عشق و احساسات وارد شدم، با کلامی شیرین و گویا، اما در این مسیر میدانم که باید با دلخوشیها و دردها روبرو شوم.

فصیحی هروی