گنجور

شمارهٔ ۱۵

شبی که هجر بپرداخت از تو منزل ما
کدام غم که نزد حلقه بر در دل ما
شهید خنجر شوقیم وتا ابد شاید
که چشم ما نکند خیرباد قاتل ما
اسیر بادیه حیرتیم و می‌آید
خروش ماتمیان از درای محمل ما
چه تیره‌بخت حریفم که می‌توان افروخت
ز ظلمت شب هجران چراغ محفل ما
اجل خبر به فصیحی رسان که می‌گیرد
ز رشک باز محبت سراغ منزل ما

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شبی که هجر بپرداخت از تو منزل ما
کدام غم که نزد حلقه بر در دل ما
هوش مصنوعی: شبی که دوری تو باعث شد که ما از هم جدا شویم، کدام اندوه است که دل ما را به درد آورد و به در خانه‌مان بیفتد؟
شهید خنجر شوقیم وتا ابد شاید
که چشم ما نکند خیرباد قاتل ما
هوش مصنوعی: ما با شوق و عشق شهید شده‌ایم و تا ابد ممکن است چشمان ما نگاه نیکو به قاتل‌مان نداشته باشد.
اسیر بادیه حیرتیم و می‌آید
خروش ماتمیان از درای محمل ما
هوش مصنوعی: ما در دل بیابان بلاتکلیفی گرفتاریم و صدای ناله و سوگواری از درون محل کٹار ما به گوش می‌رسد.
چه تیره‌بخت حریفم که می‌توان افروخت
ز ظلمت شب هجران چراغ محفل ما
هوش مصنوعی: حریف من چه بدبخت است که نمی‌تواند در شب‌های تاریک جدایی، روشنایی محفل ما را فراهم کند.
اجل خبر به فصیحی رسان که می‌گیرد
ز رشک باز محبت سراغ منزل ما
هوش مصنوعی: فرصت را به کسی بگو که به دلیل حسادت عشق، به زودی به دنبالم خواهد آمد.