شمارهٔ ۱۴۹
چو شبها بستر و بالین دل از ریش میکردم
سراغ خواب آسایش ز مرگ خویش میکردم
چو غم بر دل زدی نیشی ز شوق از هوش میرفتم
در افغان میشدم چون خیرباد نیش میکردم
به قربان سر بخت سیاه خویش میگشتم
خیال سایه آن زلف کافرکیش میکردم
ز ایمان ننگ دارد کفر من وزنه به یک افسون
چو زلف و عارض خوبان به همشان خویش میکردم
فصیحی خانمان دل خراب آن روز میدیدم
که دامن را توانگر دیده را درویش میکردم
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چو شبها بستر و بالین دل از ریش میکردم
سراغ خواب آسایش ز مرگ خویش میکردم
هوش مصنوعی: در شبها وقتی که بر روی بستر دراز میکشیدم، احساس میکردم که اندوه و غم مرا آزار میدهد و در پی آرامش و خواب بودم، اما دائماً به فکر مرگ و سرنوشت خود بودم.
چو غم بر دل زدی نیشی ز شوق از هوش میرفتم
در افغان میشدم چون خیرباد نیش میکردم
هوش مصنوعی: زمانی که غم به دل من چنگ انداخت، شوقی به من دست داد که از حال رفتم و در حال فریاد زدن بودم؛ مانند باد خنکی که میوزد، در آن حال نیشی از شوق بر زبان میآوردم.
به قربان سر بخت سیاه خویش میگشتم
خیال سایه آن زلف کافرکیش میکردم
هوش مصنوعی: من به خاطر بخت بد خود، جانم را فدای زیبایی و جذابیت آن زلف معشوقهام میکردم و مدام در خیال او بودم.
ز ایمان ننگ دارد کفر من وزنه به یک افسون
چو زلف و عارض خوبان به همشان خویش میکردم
هوش مصنوعی: از ایمانم به کفر شرم دارم و اگر به یک افسون هم که باشد، مانند زلف و چهره زیبا، با همه وجود میتوانستم با آن بازی کنم.
فصیحی خانمان دل خراب آن روز میدیدم
که دامن را توانگر دیده را درویش میکردم
هوش مصنوعی: روزی را به یاد دارم که در آن، خانهام پر از افراد با سخنوری و بلاغت بود. در آن زمان، من به چهرهای ثروتمند نگاه میکردم، اما در درون خود احساس فقر و نابسامانی داشتم.

فصیحی هروی