گنجور

شمارهٔ ۱۴۵

چون ابر شب ز آتش تب می‌گریستم
از ترکتاز برق طرب می‌گریستم
جان داد و بوسه بر لب تیغ غمی نزد
بر تیره روزگاری لب می‌گریستم
گستاخ جان نثار تو می‌گشت دوش و من
در گوشه‌ای ز شرم ادب می‌گریستم
حسنش فزون ز حوصله بینش است و من
بر عجز دیده شب همه شب می‌گریستم
او در کنار دیده فصیحی و تا سحر
من همچنان ز جوش طلب می‌گریستم

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چون ابر شب ز آتش تب می‌گریستم
از ترکتاز برق طرب می‌گریستم
هوش مصنوعی: شب مانند ابری بود که از شدت تب می‌گریستم و از شدت شادی نیز به خاطر یاد تو اشک می‌ریختم.
جان داد و بوسه بر لب تیغ غمی نزد
بر تیره روزگاری لب می‌گریستم
هوش مصنوعی: او جان خود را فدای عشق کرد و با بوسه به لب تیغ، از غم خود سخن نگفت، اما در روزهای سخت و تاریک، بی‌اختیار اشک می‌ریخت.
گستاخ جان نثار تو می‌گشت دوش و من
در گوشه‌ای ز شرم ادب می‌گریستم
هوش مصنوعی: دیشب یکی بی‌پروا و شجاع جانش را برای تو فدای تو می‌کرد، در حالی که من به خاطر شرم و ادب در گوشه‌ای نشسته و اشک می‌ریختم.
حسنش فزون ز حوصله بینش است و من
بر عجز دیده شب همه شب می‌گریستم
هوش مصنوعی: زیبایی‌اش فراتر از آن است که تصورش را بتوان کرد و من به خاطر ناتوانی‌ام از دیدن او، شب‌ها حتی تا صبح گریه می‌کردم.
او در کنار دیده فصیحی و تا سحر
من همچنان ز جوش طلب می‌گریستم
هوش مصنوعی: او در کنارم بود و به زبان فصاحت سخن می‌گفت، و من تا صبح به خاطر اشتیاقم همچنان در حال گریه بودم.