گنجور

شمارهٔ ۱۴۴

جوش ذوقم خوش‌نشین کشور میخانه‌ام
موج فیضم خانه‌زاد ساغر و پیمانه‌ام
می‌زنم لاف شکیبایی و از طوفان اشک
موجهء گرداب را مانَد ، مصیبت خانه‌ام
باز در دارالشفای تب گدایی می‌کنم
کز مسیح آنجا فغان خیزد که من دیوانه‌ام
دزدم از جیب صبا خاکستر منصور را
تا مگر طوری شود زین نور ایمن خانه‌ام
تیره روزیهایِ طالع‌ بین ، که از بس بی کَسَم
هر شب افروزد چراغی باد در کاشانه‌ام
هیچ گه جغدی صلای کلبه خویشم نزد
روزگاری شد که سرگردان این ویرانه‌ام
بیخودم نی ازگل آگاهم فصیحی نه ز شمع
این قدر دانم که گه بلبل گهی پروانه‌ام

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

جوش ذوقم خوش‌نشین کشور میخانه‌ام
موج فیضم خانه‌زاد ساغر و پیمانه‌ام
هوش مصنوعی: جوش و شوق من از زیبایی‌های کشور می‌خانه‌ام به اندازه‌ای است که گویی خودم به‌عنوان یک اهل خانه در آنجا زندگی می‌کنم و با ساغر و پیمانه‌ام می‌زیم.
می‌زنم لاف شکیبایی و از طوفان اشک
موجهء گرداب را مانَد ، مصیبت خانه‌ام
هوش مصنوعی: من خود را صبور می‌دانم، ولی درون من به قدری اشک وجود دارد که طاقت این طوفان را ندارم و مشکلاتم بی‌نهایت است.
باز در دارالشفای تب گدایی می‌کنم
کز مسیح آنجا فغان خیزد که من دیوانه‌ام
هوش مصنوعی: من دوباره در مکانی درمانی در حال درخواست کمک هستم، زیرا از آنجا به گوش می‌رسد که مسیح فریاد می‌زند که من دیوانه‌ام.
دزدم از جیب صبا خاکستر منصور را
تا مگر طوری شود زین نور ایمن خانه‌ام
هوش مصنوعی: من به سرقت از جیب صبح، خاکستر منصور را می‌زنم، شاید به این وسیله بتوانم از این نور، خانه‌ام را در امان نگه‌دارم.
تیره روزیهایِ طالع‌ بین ، که از بس بی کَسَم
هر شب افروزد چراغی باد در کاشانه‌ام
هوش مصنوعی: بدبختی‌هایی که به سرنوشتم نوشته شده، به قدری تنهایی‌ام را حس می‌کنم که هر شب چراغی را در خانه‌ام روشن می‌کنم و باد می‌وزد.
هیچ گه جغدی صلای کلبه خویشم نزد
روزگاری شد که سرگردان این ویرانه‌ام
هوش مصنوعی: هرگز صدای جغدی در کلبه‌ام شنیده نمی‌شود، روزگاری بر من گذشته که در این ویرانه سرگردان هستم.
بیخودم نی ازگل آگاهم فصیحی نه ز شمع
این قدر دانم که گه بلبل گهی پروانه‌ام
هوش مصنوعی: من بی‌سبب نیستم که از گل آگاهی دارم؛ من به خوبی می‌دانم که نه از شمع هستم و نه گفتارم فصیح است. فقط می‌دانم که گاهی مانند بلبل هستم و گاهی مانند پروانه.

حاشیه ها

1403/01/23 10:03
سیدمحمد جهانشاهی

کز مسیح آنجا فغان خیزد که من دیوانه‌ام

1403/01/23 10:03
سیدمحمد جهانشاهی

تا مگر طوری شود زین نور ایمن خانه‌ام

1403/01/23 10:03
سیدمحمد جهانشاهی

موجهء گرداب را مانَد ، مصیبت خانه‌ام

1403/01/23 10:03
سیدمحمد جهانشاهی

تیره روزیهایِ طالع‌  بین ، که از بس بی کَسَم