شمارهٔ ۱۴۱
گرد افغانم ز دامان جرس افتادهام
از حریم محمل امید پس افتادهام
نالهام از بس گرانبار غمم ماندم به جای
ورنه عمری شد که در راه نفس افتادهام
سالها کردم به پای عقل طی راه عشق
چون نکو دیدم دو گام از خویش پس افتادهام
کوشش پرواز همت بین که در اقلیم حسن
با وجود صد گلستان در قفس افتادهام
شعله برگشته روزم کز دل ماتمکشان
بستهام بار غم و د رجان خس افتادهام
ناخلف فرزند غم بودم از آن یادم نکرد
ورنه میداندکه در دام هوس افتادهام
میوه عیشم ولی از بیوفاییهای شاخ
بر زمین غم فصیحی نیمرس افتادهام
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
گرد افغانم ز دامان جرس افتادهام
از حریم محمل امید پس افتادهام
هوش مصنوعی: من از زیبایی و جلال دنیای خود فاصله گرفتهام و حالا در وضعیت ناامیدی و بیپناهی قرار دارم.
نالهام از بس گرانبار غمم ماندم به جای
ورنه عمری شد که در راه نفس افتادهام
هوش مصنوعی: من به خاطر سنگینی غمهایم ناله میکنم و در حالی که دردم سنگین شده است، از جایم تکان نمیخورم؛ وگرنه سالهاست که بر سر راه زندگیام زمینخوردهام.
سالها کردم به پای عقل طی راه عشق
چون نکو دیدم دو گام از خویش پس افتادهام
هوش مصنوعی: سالها در جستجوی عشق، عقل و منطق را به کار گرفتم، اما وقتی نیک نگاه کردم، متوجه شدم که از خودم دو قدم عقبتر رفتهام.
کوشش پرواز همت بین که در اقلیم حسن
با وجود صد گلستان در قفس افتادهام
هوش مصنوعی: به تلاشت برای دستیابی به آرزوهایت ادامه بده، زیرا من در دنیای زیبایی، علیرغم وجود هزاران زیبایی، همچنان در قفس و در محدودیت هستم.
شعله برگشته روزم کز دل ماتمکشان
بستهام بار غم و د رجان خس افتادهام
هوش مصنوعی: روز من به مانند شعلهای است که به عقب برگشته، از دل کسانی که در غم و اندوه هستند، بار سنگین غم را بر دوش کشیدهام و در وجودم همانند خس و خاشاک افتادهام.
ناخلف فرزند غم بودم از آن یادم نکرد
ورنه میداندکه در دام هوس افتادهام
هوش مصنوعی: من فرزند ناخلفی از غم هستم و او هرگز به یاد من نمیآید، اما اگر میدانست که در دام هوس گرفتار شدهام، شاید به حال من رسیدگی میکرد.
میوه عیشم ولی از بیوفاییهای شاخ
بر زمین غم فصیحی نیمرس افتادهام
هوش مصنوعی: زندگیام شاداب و پربار است، اما از بیوفاییها و ناامیدیهایی که به مانند شاخی بر زمین افتاده، غم عمیقی در دلم وجود دارد.

فصیحی هروی