گنجور

شمارهٔ ۱۳۸

از پی رفع خمار دل غم‌پرور خویش
همه خون گردم و جوشم ز دل ساغر خویش
سینه شوقم و از داغ کنم پنبه داغ
زخم ناسورم و ز الماس کنم نشتر خویش
جگر تشنه که از شعله مبادا سیراب
نوحه تا چند کند بر سر خاکستر خویش
چند آیینه‌پرستان می پندار کشند
روی بنما که براهیم شود آذر خویش
سرمه از خاک در میکده کن تا بینی
کعبه و بتکده را مست سجود در خویش
شمع در جلوه و من مست شهادت تا کی
زهر حسرت خورم از غیرت بال وپر خویش
شعله در حشر چو از چشمه داغم جوشد
خلد صد غوطه زند در عرق کوثر خویش
هیچ خرم نشد این مزرعه هر چند چو ابر
اشک گشتیم و چکیدیم ز چشم تر خویش
چرخ خون گرید روزی که فصیحی خواهد
دیت عافیت خویشتن از اختر خویش

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

از پی رفع خمار دل غم‌پرور خویش
همه خون گردم و جوشم ز دل ساغر خویش
هوش مصنوعی: برای درک بهتر احساساتم و رهایی از غم و اندوهم، تمام وجودم را فدای این کار می‌کنم و از دل خود به شدت به جوش می‌آیم.
سینه شوقم و از داغ کنم پنبه داغ
زخم ناسورم و ز الماس کنم نشتر خویش
هوش مصنوعی: من پر از عشق هستم و از دردهایی که دارم، مانند پنبه‌ای داغ استفاده می‌کنم تا زخم‌های عمیق و سخت خود را تسکین دهم و درون خود را با زیبایی و ارزشمند بسازم.
جگر تشنه که از شعله مبادا سیراب
نوحه تا چند کند بر سر خاکستر خویش
هوش مصنوعی: دل عاشق که از آتش درون سیراب نمی‌شود، تا کی باید بر آوار و خاکستر گذشته‌اش فریاد کند؟
چند آیینه‌پرستان می پندار کشند
روی بنما که براهیم شود آذر خویش
هوش مصنوعی: بعضی از مردم که شبیه به آیینه هستند، فکر می‌کنند که اگر چهره‌ات را نشان دهی، ممکن است که آتش خشم خود را بر تو فرو بریزند.
سرمه از خاک در میکده کن تا بینی
کعبه و بتکده را مست سجود در خویش
هوش مصنوعی: برای دیدن حقیقت و زیبایی‌های درون، باید از دنیای مادی و ظاهری فاصله بگیری و به عمق وجود خود نفوذ کنی. وقتی به این عمق رسیدی، می‌توانی اتصال و اتحاد تمامی جنبه‌های روحانی و مادی را مشاهده کنی، چه آن کعبه باشد و چه بتکده.
شمع در جلوه و من مست شهادت تا کی
زهر حسرت خورم از غیرت بال وپر خویش
هوش مصنوعی: شمع در حال درخشیدن است و من در حالی که تحت تأثیر آن قرار گرفته‌ام، همچنان در حال تحمل حسرتی عمیق هستم که به خاطر غیرت و خصیصه‌های خودم از دیگران می‌خورم.
شعله در حشر چو از چشمه داغم جوشد
خلد صد غوطه زند در عرق کوثر خویش
هوش مصنوعی: وقتی شعله‌ای در محشر از چشمه‌ی داغ من جوش می‌زند، بهشت در عرق خنک خود غوطه‌ور می‌شود.
هیچ خرم نشد این مزرعه هر چند چو ابر
اشک گشتیم و چکیدیم ز چشم تر خویش
هوش مصنوعی: هرگز این زمین خوشحال و سرسبز نشد، هرچند که مثل ابرها از چشم‌های خود اشک ریختیم و با گریه به آنجا رسیدیم.
چرخ خون گرید روزی که فصیحی خواهد
دیت عافیت خویشتن از اختر خویش
هوش مصنوعی: روزی خواهد آمد که در آن روز تماشایی، حسرت و اندوه به دل می‌افتد وقتی که انسان به دنبال نجات و آرامش خود از سرنوشتی که برایش رقم خورده، خواهد رفت.