شمارهٔ ۱۲۸
گر آگهی ز دوق طلب تشنه لب بمیر
گیرم که جمله دوست شوی در طلب بمیر
شو محو آفتاب سراپای همچو روز
ور طاقت نظاره نداری چو شب بمیر
دم درکش و ز حیرت خاموش گیر پند
در سینه گو نفس به تمنای لب بمیر
از جام درد باده عمر ابد بنوش
روزی هزار بار ولی بیسبب بمیر
در دیر عشق آی فصیحی و شعلهوار
در وصل تب بسوز و ز هجران تب بمیر
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
گر آگهی ز دوق طلب تشنه لب بمیر
گیرم که جمله دوست شوی در طلب بمیر
هوش مصنوعی: اگر به دقت و با آگاهی به عشق و دوستی بپردازی، چنان عاشق و تشنه میشوی که برای جلب محبت همه دوستها آمادهای و این همان راز واقعی عشق است.
شو محو آفتاب سراپای همچو روز
ور طاقت نظاره نداری چو شب بمیر
هوش مصنوعی: همچون روز روشن و تابناک باش و تمام وجودت را از نور پر کن. اگر نمیتوانی این درخشش را تحمّل کنی، بهتر است همچون شب به خاموشی بروی.
دم درکش و ز حیرت خاموش گیر پند
در سینه گو نفس به تمنای لب بمیر
هوش مصنوعی: برای لحظهای از حیرت سکوت کن و از درون خود نصیحتی را بشنو. به این فکر کن که برای رسیدن به خواستههایت چقدر آمادهای، حتی اگر این آمادهسازی به بهای جان دادن tú باشد.
از جام درد باده عمر ابد بنوش
روزی هزار بار ولی بیسبب بمیر
هوش مصنوعی: از ظرف درد، نوشیدنی عمر جاودانه را بچش، هر روز هزار بار، اما بدون هیچ دلیلی بمیر.
در دیر عشق آی فصیحی و شعلهوار
در وصل تب بسوز و ز هجران تب بمیر
هوش مصنوعی: به میخانه عشق وارد شو، با بیان رسا و واضح. در پیوند با عشق بسوز و از جدایی بمیری.

فصیحی هروی