شمارهٔ ۱۱۶
کو جنون تا هر نفس لب در سراغی گم شود
سینه همچون موج در گرداب داغی گم شود
تنگ چشمی بین که در بزم قدحنوشان شوق
خواهش پروانه در دود چراغی گم شود
شوق اگر اینست مغز آشفتگان دوست را
نکهت فردوس ترسم در دماغی گم شود
گم شود تا کی لبم در نوش خند عافیت
بخت کو تا در مبارک باد داغی گم شود
مهربانی بین که خون از ناله بلبل چکد
گر به طرف باغ ما آواز زاغی گم شود
ما فصیحیوار مست همت آن قطرهایم
کو درین میخانه در درد ایاغی گم شود
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
کو جنون تا هر نفس لب در سراغی گم شود
سینه همچون موج در گرداب داغی گم شود
هوش مصنوعی: عشق یا حالتی سرشار از جنون را جستجو کن، تا هر لحظه، لبهایت به دنبال چیزی گم شده باشند. آنچنان که سینهات در تلاطم و درد ناشی از عشق، مانند موجی در یک گرداب، به گمگشتگی دچار شود.
تنگ چشمی بین که در بزم قدحنوشان شوق
خواهش پروانه در دود چراغی گم شود
هوش مصنوعی: تنگ نظری و محدودیتی را تصور کن که در میهمانی و در حال نوشیدن جام، علاقه و آرزوی پروانهای در دودی که از چراغ بلند میشود، ناپدید میشود.
شوق اگر اینست مغز آشفتگان دوست را
نکهت فردوس ترسم در دماغی گم شود
هوش مصنوعی: اگر این شوق باشد، من میترسم که عطر بهشت در ذهن عاشقان گم شود.
گم شود تا کی لبم در نوش خند عافیت
بخت کو تا در مبارک باد داغی گم شود
هوش مصنوعی: تا کی لبانم در لذت نوشیدن خوشبختی محو خواهند شد؟ بخت نیک من کجا خواهد بود تا در خوشحالی این لحظات شیرین، داغی از دل و جانم فروکش کند؟
مهربانی بین که خون از ناله بلبل چکد
گر به طرف باغ ما آواز زاغی گم شود
هوش مصنوعی: اگر در باغ ما صدای زاغی شنیده شود، باید توجه داشته باشیم که محبت و مهربانی در دنیای ما به اندازهای است که وقتی بلبل ناله میزند و از آن ناله خون میریزد، عاطفه و عشق در این فضا به وضوح خود را نشان میدهد.
ما فصیحیوار مست همت آن قطرهایم
کو درین میخانه در درد ایاغی گم شود
هوش مصنوعی: ما افرادی هستیم که مانند اهالیِ زبانفصیح، در تلاشیم تا آن قطرهای باشیم که در این میخانه، در کشاکشِ درد و شوق ناپدید میشود.

فصیحی هروی