گنجور

شمارهٔ ۱۱۱

تا من آتش خانه بودم رسم خاکستر نبود
شعله را بدنامی دود دل اخگر نبود
دل مدام آواز مرغ آشنایی می‌شنید
چون قفس بشکست جز یک مشت بال و پر نبود
العطش می‌زد جگر غم دوزخش بر لب چکاند
پیش از این آن بینوا را باده در ساغر نبود
رنگ و بوی غم گرفت از فیض دل گلزار ما
این زر ناقص عیار از کیمیا کمتر نبود
خویش را بر نیش مژگان ستم‌کیشان زدم
کان قدر زخمی که دل می‌خواست در خنجر نبود
قوت بال طلب ما را بدین گلشن رساند
ورنه پرواز این قدر در تنگنا بی پر نبود
دست حرمانم فصیحی کند و بر آتش نهاد
در گلستانی که نخل بی‌بری بی‌بر نبود

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تا من آتش خانه بودم رسم خاکستر نبود
شعله را بدنامی دود دل اخگر نبود
هوش مصنوعی: تا زمانی که من در خانه آتش برافروخته بودم، خاکستر بر روی رسم‌ها نبود و شعله با بدنامی دود مقابله نمی‌کرد. دل من هم مانند سنگ داغی بود که از آن آتش برخاست.
دل مدام آواز مرغ آشنایی می‌شنید
چون قفس بشکست جز یک مشت بال و پر نبود
هوش مصنوعی: دل همیشه صدای مرغ آشنایی را می‌شنید، اما وقتی قفس شکسته شد، تنها یک مشت پر و بال باقی ماند.
العطش می‌زد جگر غم دوزخش بر لب چکاند
پیش از این آن بینوا را باده در ساغر نبود
هوش مصنوعی: تشنگی و درد در دل آن بیچاره چنان او را آزار می‌دهد که پیش از آنکه جرعه‌ای شراب در جامش باشد، غم و اندوهش را چون دانه‌های اشک بر لبانش می‌چکاند.
رنگ و بوی غم گرفت از فیض دل گلزار ما
این زر ناقص عیار از کیمیا کمتر نبود
هوش مصنوعی: غم و اندوهی که در دل ما است، رنگ و بوی خود را به عالم پخش کرده است. این طلا که به نظر می‌رسد ناقص و نامطبوع است، در حقیقت از نظر ارزش و کیفیت از کیمیا کمتر نیست.
خویش را بر نیش مژگان ستم‌کیشان زدم
کان قدر زخمی که دل می‌خواست در خنجر نبود
هوش مصنوعی: من خود را بر نیش مژگان افرادی که ستمگر هستند، زدم، زیرا آن زخمی که دل می‌خواست در دلخنجر نبود.
قوت بال طلب ما را بدین گلشن رساند
ورنه پرواز این قدر در تنگنا بی پر نبود
هوش مصنوعی: اگر قدرت بال پرواز ما نبود، هرگز نمی‌توانستیم به این باغ زیبا برسیم. در غیر این صورت، پرواز در چنین شرایطی بدون بال ممکن نمی‌بود.
دست حرمانم فصیحی کند و بر آتش نهاد
در گلستانی که نخل بی‌بری بی‌بر نبود
هوش مصنوعی: دست ناامیدی به من سخنرانی می‌کند و در آتش می‌سوزد، در باغی که درخت خرما بدون بار و ثمر است.