گنجور

شمارهٔ ۲ - در مدح امیرابو محمد بن محمود غزنوی

همی گفتم که کی باشد که خرم روزگار آید
جهان از سر جوان گردد بهار غمگسار آید
بهار غمگسار آید که هر کس را به کار آید
بهاری کاندرو هر روز می را خواستار آید
زهر بادی که بر خیزد کنون بوی بهار آید
کنون ما را ز باد بامدادی بوی یار آید
چو روی کودکان ما درخت گل به بار آید
نگار لاله رخ باما به خرم لاله زار آید
می مشکین گسارد تا گه بوس و کنار آید
هوا خوش گردد و با طبع خسروسازگار آید
ازین فرخنده فروردین و خرم جشن نوروزی
نصیب خسرو عادل سعادت باد و پیروزی
کرا می خوردن آیینست، می خوردن کنون باید
بپرس از من که می خوردن درین ایام چون باید
نخست اندر میان باری می بیجاده گون باید
پس آنگه ساقی پاکیزه چون سیمین ستون باید
دو سه رودی بیکجا ساخته چون ارغنون باید
سرود مطرب ساده طرب را رهنمون باید
به هر دوری که می خوردی، طرب کردن فزون باید
موافق دوستان یکدل همی نیک آزمون باید
دل اندر شادی و رامش به آرام وسکون باید
زمجلس دشمن خسرو به هر حالی برون باید
ازین فرخنده فروردین و خرم جشن نوروزی
نصیب خسرو عادل سعادت باد و پیروزی
می اکنون لعل تر گردد که گل رخسار بنماید
تو گویی گل همی هر روز در می رنگ بفزاید
می از گل گونه بستاند، گل از می رنگ برباید
گل و می را تو پنداری که یک مادر همی زاید
نگارینا بدین شادی مرا گر می دهی شاید
می اکنون ده که می تن را همی چون روح درباید
طبیب من گلست و گل مرا جز می نفرماید
دل زاهدکه می بیند به می حقا که بگراید
گل آنک وقت آن آمد که چشم از خواب بگشاید
چو روی خوبرویان مجلس خسرو بیاراید
ازین فرخنده فروردین و خرم جشن نوروزی
نصیب خسرو عادل سعادت بادو پیروزی
نگارا بوستان اکنون ندانی کز چه سان باشد
گشاده آسمان دیدستی اندر شب؟ چنان باشد
ازین سو نسترن باشد از آن سو ارغوان باشد
بهشتی در میان باشد بهاری بر کران باشد
درختان را همه پوشش پرند و پرنیان باشد
هوای بوستان همچون هوای دوستان باشد
بیا در بوستان چونان که رسم باستان باشد
تو سروی و گلی و سرو و گل در بوستان باشد
گلی لیکن ز تو تا سرخ گل چندان میان باشد
که از قدر بلند شاه تا هفت آسمان باشد
ازین فرخنده فروردین و خرم جشن نوروزی
نصیب خسرو عادل سعادت باد و پیروزی
نگارا چند ره گفتی که چون وقت بهار آید
ترا بامن گه می خوردن و بوس و کنار آید
بهار آمد همی گوید برو تا گل به بار آید
همی نومیدیم زین وعده نومیدوار آید
ترا زین وعده اندر دل به روزی صد هزار آید
مرا آری بدین گفتارت ای جان استوار آید
چو چیزی از تو بشنیدم دل آن را خواستار آید
گر اندر دل نداری، باد پیمودن چه کار آید
ترا ترسم که بوس من همی بر چشم خوار آید
ندانی کز لبم بوی بساط شهریار آید
ازین فرخنده فروردین و خرم جشن نوروزی
نصیب خسرو عادل سعادت باد و پیروزی
دلا یار دگر جستی بدین کار از تو خوشنودم
تو از زاری بیاسودی من از خواری بیاسودم
تن اندر مهر آن کز من نیندیشد بفرسودم
روان اندر هوا و مهر بد مهری بیالودم
نه روزی راست بنشستم نه یک شب شادبغنودم
نه بر امید آن کاخر مگر زین کار برسودم
نگاری بر کفم دادی که چون آواش بشنودم
بر آن کس کاین نگار از کفّ او گم شد ببخشودم
بدین خوبی که تو کردی ترا بسیار بستودم
محل و جاه تو ای دل بر خسرو بیفزودم
ازین فرخنده فروردین و خرم جشن نوروزی
نصیب خسرو عادل سعادت باد و پیروزی
بهار آمد من و هر روز نو باغی و نو جایی
به گشتن هر زمان عزمی به بودن هر زمان رایی
قدح پر باده رنگین به دست باده پیمایی
چو مرغ از گل به گل هر ساعتی دیگر تماشایی
نگاری با من و رویی نه رویی بلکه دیبایی
ازین خوشی، ازین کشی، ازین در کار زیبایی
خردمندی که از رایم خبر دارد به ایمایی
غزلگویی که مرغان را به بانگ آرد به آوایی
من و چنگی و آن دلبر که او را نیست همتایی
زمن کرده مدیح شاه را هزمان تقاضایی
ازین فرخنده فروردین و خرم جشن نوروزی
نصیب خسرو عادل سعادت باد و پیروزی
امیر عالم عادل نبیره خسرو غازی
جلال دولت عالی امین ملت تازی
ملک بو احمد محمود زیبای سرافرازی
شهنشاهی که روز جنگ با شیران کند بازی
ایا شاه جهانداری که فردی و بی انبازی
چه اندر مملکت گیری، چه اندر مملکت سازی
بزرگی را و شاهی را، هم انجام و هم آغازی
جهانداری زتو نازد، تو از فضل و هنر نازی
تو آن شاهی که گیتی را زبد کیشان بپردازی
به تیغ و تیر خان و مان بدخواهان بر اندازی
ازین فرخنده فروردین و خرم جشن نوروزی
نصیب خسرو عادل سعادت باد و پیروزی
نباشد بس عجب شاها! اگر شادی کند شاهی
ز چون تو شه، که شاهان چون ستاره اند و تو ماهی
چنان کز تو به نزدیک منست ای خسرو آگاهی
ز تو تا خسروان چندان بود کز ماه تاماهی
ایا مر گاه شاهی را به جای یوسف چاهی
جهان از عیب و آهو پاک باشد تا تو بر گاهی
زبس پرهیز و بی طمعی و ازبس دست کوتاهی
ولایت را نکو داری رعیت را نکو خواهی
نکو رویی نکو خویی نکو طبعی نکو خواهی
ترا پرهیز پیران داد یزدان در به برناهی
ازین فرخنده فروردین وخرم جشن نوروزی
نصیب خسرو عادل سعادت باد پیروزی
امیرا در دل هرکس ترا جایی همی‌بینم
دل هر مهتری را سوی تو رایی همی‌بینم
به تو هر رادمردی را تولایی همی‌بینم
نه در گیتی چو تو پیری و برنایی همی‌بینم
نه در شاهی ترا یاری و همتایی همی‌بینم
دلت را چون فراخ و پهن دریایی همی‌بینم
زتو اندر جهان پیوسته آوایی همی‌بینم
زعدل تو ولایت را چو دیبایی همی‌بینم
ترا زین کاردانی کارفرمایی همی‌بینم
ز رای ملک‌آرا ملک‌آرایی همی‌بینم
ازین فرخنده فروردین و خرم جشن نوروزی
نصیب خسرو عادل سعادت باد و پیروزی
اگر فضل و هنر باید همی فضل و هنر داری
وگر اصل و گهر باید همی اصل و گهرداری
به هر کاری توان داری زهر علمی خبر داری
زمال و ملک دنیا نام نیکو دوست تر داری
همه گفت نکو نامی چو سیم و زر ز بر داری
نداندکس که تو اندر نکو نامی چه سر داری
زنام بدهمیشه خویشتن را برحذر داری
شهان رسم دگر دارندو تو رسم دگر داری
به رسم نیکو از شاهان گیتی سر زبر داری
همه راه و نهاد و عادت و رسم پدر داری
ازین فرخنده فروردین و خرم جشن نوروزی
نصیب خسرو عادل سعادت باد و پیروزی
پسر کو چون پدر باشد ستایش را سزا باشد
پدر کز جان و دل چونان پسر جوید روا باشد
پسر نزد پدر زیرا گرامی تر عطا باشد
به خاصه چون پسر نیکو خو و نیکو لقا باشد
پسر باید که چون تو نیکنام و پارسا باشد
خطا گفتم چو تو اندر جهان دیگر کجا باشد
هر آن کس کو بی اندیشه سخن گوید خطا باشد
چگونه پارسا باشد کسی کو پادشا باشد
کسی کو پادشاه و مهتر و فرمانروا باشد
به آن کوشد که او را همت و کام وهوا باشد
ازین فرخنده فروردین و خرم جشن نوروزی
نصیب خسرو عادل سعادت باد و پیروزی
به رنج دل تو پروردی امیرا نیکنامی را
چنان چون مادر دلسوز فرزندگرامی را
سخا را دوستر داری . . . مر نامی را
ثنا را بیشتر جویی که غمگین شادکامی را
عطای تو بر آورده ست خاصی را و عامی را
چو نام تو یمینی و امینی و نظامی را
بشوید رای تو از روی شبها تیره فامی را
کف جود تو چون پدرام گرداند نظامی را
هزار آلت فزون داری بزرگی و همامی را
جهان پیش تو زین گردن نهاده مر غلامی را
ازین فرخنده فروردین و خرم جشن نوروزی
نصیب خسرو عادل سعادت باد و پیروزی
دل سلطان نگه داری ترا هر روز به باشد
چنین باشی جهان از قدر تو بسیار که باشد
پسر کو با پدر همدل بود هر روز مه باشد
به خاصه چون پدر گیتی گشای و تاج ده باشد
چنین باید که هر کس را بتو احسنت و زه باشد
کمانت روز و شب با دشمن سلطان به زه باشد
حدیث تو همه با دشمنانش «دار» و «ده » باشد
جواب تو مر ایشان را به هر گفتار نه باشد
همیشه دامنت با دامن طاعت گره باشد
ترا با دیگران اندر چنین معنی فره باشد
ازین فرخنده فروردین و خرم جشن نوروزی
نصیب خسرو عادل سعادت باد و پیروزی
جز از سلطان زهر شاهی که باشد در هنر بیشی
چنان چون کاندر آن بیشی به قدر و منزلت پیشی
معین دینی و ویران کننده بدعت کیشی
بدان ماند که دین پاک را نزدیکتر خویشی
ولی را در دهن نوشی عدو را بر جگر نیشی
عدو خیشست و تو چون ماه تابان آفت خیشی
جز از نیکی نفرمایی جز از نیکی نیندیشی
خویی داری نکو و آنگه به صورت چون خوی خویشی
ز چندین مال و چندین زر که بر پاشی و بپریشی
عجب باشد که باشد در جهان تنگی و درویشی
ازین فرخنده فروردین و خرم جشن نوروزی
نصیبت خسرو عادل سعادت باد و پیروزی
امیرا همتی داری که با او هیچ برنایی
ندانم با چنین همت کرا باشد توانایی
جهانداری به خود کامی عطا پاشی به خود رایی
بزرگان را عطا دادن بیاموزی و بنمایی
ترا باید جهان تا تو مر او را کارفرمایی
در گفتار دربندی در کردار بگشایی
چو نوشروان به عدل و داد گیتی را بیارایی
به تیغ تیز باغ پادشاهی را بپیرایی
به وقتی کر شرف گویند با خورشید همتایی
دل سلطان نگه داری بپنهانی و پیدایی
ازین فرخنده فروردین و خرم جشن نوروزی
نصیب خسرو عادل سعادت بادو پیروزی
خداوندا بدین مایه بکردم برتو استادی
نه زان گفتم من این کز تو پدر را نیست آزادی
تو اندر خدمت سلطان مثل با جنبش بادی
فزونتر کو ترا فرمود هرگز پای ننهادی
به خدمت کردن بسیار داد خویشتن دادی
بدین سلطان ز تو شادست و تو از خویشتن شادی
همایونی بر سلطان زمادر نیکدل زادی
به فرخ فال بر گیتی در اقبال بگشادی
زعدل و داد تو گم گشت نام جور و بیدادی
همیشه همچنین باید همیشه همچنین بادی
ازین فرخنده فروردین و خرم جشن نوروزی
نصیب خسرو عادل سعادت بادو پیروزی
خداوندا ندیدم هیچ سالاری به سنگ تو
نه اندر کارها شاهی به آیین و به هنگ تو
نباشد کوه را وقت درنگ تو در نگ تو
جهان هرگز نخواهد تا توباشی آدرنگ تو
به وقت کارزار خصم و روز نام و ننگ تو
فلک درگردن آویزد شغا و نیملنگ تو
نیاید هیچ شاهی سوی تو هرگز به جنگ تو
ور آید باز گرداند ز راه او را خدنگ تو
به آتش ماند اندر جنگ تیغ آب رنگ تو
خداوند آب گردانید آتش را به چنگ تو
از این فرخنده فروردین و خرم جشن نوروزی
نصیب خسرو عادل سعادت بادو پیروزی
اجل خواهد که همچون تیغ مردمخوار تو باشد
قضا خواهد که همچون تیر جان اوبار تو باشد
ز بیم تیغ تو آن را که دشمن دار تو باشد
همه ساله دو رخ بر گونه دینار تو باشد
ظفر درجنگها دایم سپهسالار تو باشد
جهان را چشم و گوش و دل سوی گفتار تو باشد
همیشه دولت و پیروزی اندر کار تو باشد
خدای اندر همه وقتی معین و یار تو باشد
اجل با تیغ تو باشد کجا پیکار تو باشد
قضا با تیغ تو آنجا رود کآزار تو باشد
از این فرخنده فروردین و خرم جشن نوروزی
نصیب خسرو عادل سعادت بادو پیروزی
به وقتی کز دو لشکرگاه بانگ کوس برخیزد
خروش کوس گردان را زخواب خوش برانگیزد
علامت کش به گوش نیزه منجوق اندر آویزد
برآید نیلگون ابری که گل بر زعفران بیزد
یلان را سرخی اندر روی با زردی در آمیزد
بخندد تیغ و از چشمش بوقت خنده خون ریزد
چو گویند اینک آمد میر تا با خصم بستیزد
ز دو لشکر نماند هیچ سالاری که نگریزد
کسی کز مرگ نندیشد نه از کشتن بپرهیزد
ز بیم و هیبت شمشیر او بر اسب خون میزد
ازین فرخنده فروردین و خرم جشن نوروزی
نصیب خسرو عادل سعادت باد و پیروزی
گر اندر وهم گنجیدی جهان میدان تو بودی
ور اندر عقل شایستی سپهر ایوان تو بودی
چو هندوی فلان، رضوان به در، دربان تو بودی
درخت طوبی اندر ساحت بستان تو بودی
همیدون کوثر اندر ژرف ماهیدان تو بودن
به خلوت هر شبی حور دگر مهمان تو بودی
هر آن چیزی کز آن اندیشه کردی زان تو بودی
از ایزد آیتی چون نام تو در شان توبادی
پس از فرمان ایزد در جهان فرمان تو بودی
بقای این جهان اندر گرامی جان تو بودی
از این فرخنده فروردین و خرم جشن نوروزی
نصیب خسرو عادل سعادت بادو پیروزی
امیرا! تو به هر خوبی و نیکویی سزاواری
ازیرا خوب کرداری چنان چون خوب دیداری
توان گفتن ترا کاندر جهان فردی و بی یاری
به دانایی و بینایی و بیداری و هشیاری
حدیث ملک و کار عالم و شغل جهانداری
تو اندر خواب به ورزی که دیگر کس به بیداری
بخیلی را همی اندر دیار خویش نگذاری
کریمی را و رادی را همی آیین پدید آری
بکوشی تا دل کس را به گفتاری نیازاری
تو گر خواهی چنین چیزی ندانی کرد پنداری
از این فرخنده فروردین و خرم جشن نوروزی
نصیب خسرو عادل سعادت بادو پیروزی
سزای تو ترا شاها ندانم آفرین گفتن
همی شرم آیدم زین خام گفتاری چنین گفتن
خجل گشتم ز بس حلم ترا کوه وزمین گفتن
فرو ماندم ز بس جود ترا ماء معین گفتن
حدیث تیغ و تیرو قصه تاج و نگین گفتن
ترا بر کشوری یا برفزونتر زان امین گفتن
جلال وهمت و قدر ترا چرخ برین گفتن
پناه داد و دین خواندن بلای کفرو کین گفتن
چه خوانم مرترا شاها که دل شد سیر ازین گفتن
بگو تامن بگردانم ترا مدح متین گفتن
از این فرخنده فروردین و خرم جشن نوروزی
نصیب خسرو عادل سعادت بادو پیروزی
خداوندا! گهردانی که شهری پر گهر بیند
بکوشد تا بچیند هر چه در قیمت زبر بیند
چو برگردد گهر هر جای از جنس دگر بیند
زمین را از گهر چون گلستان بارور بیند
همه گوهر سزای تاج و زیبای کمر بیند
کمینه گوهر اندر قیمت یک تنگ زر بیند
بماند خیره در چندین گهر کز پیش در بیند
نداند زان چه برگیرد، که اندر پیش بر بیند
گهرهای بهایی گونه گون اندر گذر بیند
گذرها را همه پراز لآلی و گهر بیند
از این فرخنده فروردین و خرم جشن نوروزی
نصیب خسرو عادل سعادت بادو پیروزی
جوان دولت خداوندا! جوانبخت و جوان بادی
فراوان دوستان داری به کام دوستان بادی
جهانداری ترا زیبد خداوند جهان بادی
ز دولت بهره ور بادی به شاهی شادمان بادی
همیشه کامران بودی، هماره کامران بادی
به از نوشین روان گفتی به از نوشیروان بادی
ز گردون بی ضرر بادی به گیتی بی زیان بادی
بقای دین و دولت رابه دست و دل ضمان بادی
ازین نوروز فرخنده به شادی جاودان بادی
دل من مر ترا شاها چنان خواهد، چنان بادی
از این فرخنده فروردین و خرم جشن نوروزی
نصیب خسرو عادل سعادت باد و پیروزی

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: ترجیع بند
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

همی گفتم که کی باشد که خرم روزگار آید
جهان از سر جوان گردد بهار غمگسار آید
هوش مصنوعی: من همواره فکر می‌کردم که کی می‌رسد زمانی که روزهای خوب به زندگی‌ام بازگردند و جهان دوباره جوان و شاداب شود، مثل بهاری که غم‌ها را از بین می‌برد.
بهار غمگسار آید که هر کس را به کار آید
بهاری کاندرو هر روز می را خواستار آید
هوش مصنوعی: بهار دلنشین و خوشایندی خواهد آمد که برای هر کسی مفید و به کار خواهد آمد. بهاری که در آن، هر روز انسان‌ها آرزوی نوشیدن می کنند و لذت می برند.
زهر بادی که بر خیزد کنون بوی بهار آید
کنون ما را ز باد بامدادی بوی یار آید
هوش مصنوعی: باد بهاری که اکنون وزیدن گرفته، عطر و بوی بهار را به همراه دارد. همچنین بادی که صبح می‌وزد، بوی محبوب را نیز به ما می‌رساند.
چو روی کودکان ما درخت گل به بار آید
نگار لاله رخ باما به خرم لاله زار آید
هوش مصنوعی: وقتی که چهره‌ی کودکان ما مانند درختی پر از گل باشد، عشق و زیبایی نیز در کنار ما شکوفا می‌شود و خوشبختی مانند گل‌های لاله در باغ می‌روید.
می مشکین گسارد تا گه بوس و کنار آید
هوا خوش گردد و با طبع خسروسازگار آید
هوش مصنوعی: تا زمانی که می‌نوشی و بوسه و نوازش به میان می‌آید، فضا دل‌پذیر می‌شود و با طبع خسرو هماهنگ می‌گردد.
ازین فرخنده فروردین و خرم جشن نوروزی
نصیب خسرو عادل سعادت باد و پیروزی
هوش مصنوعی: از این بهار خوش و جشن نوروزی، برای پادشاه عادل، خوشبختی و موفقیت آرزو می‌کنم.
کرا می خوردن آیینست، می خوردن کنون باید
بپرس از من که می خوردن درین ایام چون باید
هوش مصنوعی: کسی که در گذشته عادت به خوردن داشته است، حالا باید از من بپرسد که در این روزها چطور باید بخورد.
نخست اندر میان باری می بیجاده گون باید
پس آنگه ساقی پاکیزه چون سیمین ستون باید
هوش مصنوعی: در ابتدا باید کمی زمان بگذراند و در جمع و شبهاتی غرق شد، اما پس از آن، باید به سمت چیزهای خالص و زیبا مانند یک ستون نقره‌ای هدایت شد.
دو سه رودی بیکجا ساخته چون ارغنون باید
سرود مطرب ساده طرب را رهنمون باید
هوش مصنوعی: در این بیت شاعر به تصویری از چندین رود که در یک جا به هم می‌پیوندند اشاره دارد و نشان می‌دهد که مانند صدای دلنشین یک ساز، باید آهنگ شاد و ساده‌ای را برای نبض زندگی در نظر گرفت. این ترکیب و هم‌نشینی، نیازمند راهنمایی و رهنمودی درست است تا به یک تجربه خوشایند و شادی‌آور منتهی شود.
به هر دوری که می خوردی، طرب کردن فزون باید
موافق دوستان یکدل همی نیک آزمون باید
هوش مصنوعی: در هر مسیری که قرار بگیری، باید بیشتر شادی کنی و با دوستان همدل و صمیمی خود خوب و با دقت عمل کنی.
دل اندر شادی و رامش به آرام وسکون باید
زمجلس دشمن خسرو به هر حالی برون باید
هوش مصنوعی: دل باید در شادی و خوشی باشد و به آرامش و سکون دست یابد، اما در عین حال، باید از مجلس دشمن همیشه دور باشد.
ازین فرخنده فروردین و خرم جشن نوروزی
نصیب خسرو عادل سعادت باد و پیروزی
هوش مصنوعی: امیدوارم که این بهار خوش و جشن نوروز برای پادشاه عادل، خوشبختی و پیروزی به ارمغان بیاورد.
می اکنون لعل تر گردد که گل رخسار بنماید
تو گویی گل همی هر روز در می رنگ بفزاید
هوش مصنوعی: نوشیدنی حالا به خاطر گل‌روی تو زیباتر شده است، انگار که گل هر روز رنگ و زیبایی بیشتری به خود می‌گیرد.
می از گل گونه بستاند، گل از می رنگ برباید
گل و می را تو پنداری که یک مادر همی زاید
هوش مصنوعی: رویدادهایی که در آن گل و می یکدیگر را تحت تأثیر قرار می‌دهند، نشان‌دهنده این است که هر کدام از آن‌ها به نوعی بر دیگری تأثیر گذاشته و مکمل یکدیگر هستند. در واقع، گل از رنگ می الهام می‌گیرد و می نیز از زیبایی گل. این رابطه نزدیک به نوعی تعامل و وابستگی میان آن‌ها را نشان می‌دهد که مانند رابطه یک مادر با فرزندش است.
نگارینا بدین شادی مرا گر می دهی شاید
می اکنون ده که می تن را همی چون روح درباید
هوش مصنوعی: ای معشوق زیبا، اگر می‌خواهی به من شادی عطا کنی، اکنون آن را به من بده، چرا که جان من مانند روح در این بدن است و این شادی برای من اهمیت دارد.
طبیب من گلست و گل مرا جز می نفرماید
دل زاهدکه می بیند به می حقا که بگراید
هوش مصنوعی: دکتر من گل است و گل فقط به من شراب می‌دهد. دل زاهد که شراب را می‌بیند، واقعاً باید به آن شگفتی‌زده شود.
گل آنک وقت آن آمد که چشم از خواب بگشاید
چو روی خوبرویان مجلس خسرو بیاراید
هوش مصنوعی: زمانی فرا می‌رسد که گل‌ها سر از خواب برمی‌دارند و با شکوفایی خود جلوه‌گری می‌کنند، همان‌طور که چهره زیبا‌روان در محفل و جمع خوش می‌درخشد.
ازین فرخنده فروردین و خرم جشن نوروزی
نصیب خسرو عادل سعادت بادو پیروزی
هوش مصنوعی: امیدوارم که این فصل خوش و جشن نوروز، برای پادشاه عادل، خوشبختی و پیروزی به ارمغان بیاورد.
نگارا بوستان اکنون ندانی کز چه سان باشد
گشاده آسمان دیدستی اندر شب؟ چنان باشد
هوش مصنوعی: عزیزم، آیا نمی‌دانی چرا گلستان امروز如此 زیباست و آسمان چه درخششی دارد؟ آیا در شب، این زیبایی را دیده‌ای؟ چنین است.
ازین سو نسترن باشد از آن سو ارغوان باشد
بهشتی در میان باشد بهاری بر کران باشد
هوش مصنوعی: از یک طرف گل نسترن وجود دارد و از طرف دیگر گل ارغوان. در وسط، بهشت قرار دارد و در نهایت، بهاری زیبا بر فراز آن است.
درختان را همه پوشش پرند و پرنیان باشد
هوای بوستان همچون هوای دوستان باشد
هوش مصنوعی: درختان در پوشش سبز و زیبا قرار گرفته‌اند و هوای باغ مانند هوای دوستان گرم و دلپذیر است.
بیا در بوستان چونان که رسم باستان باشد
تو سروی و گلی و سرو و گل در بوستان باشد
هوش مصنوعی: به باغ بیا و همان‌طور که در گذشته رایج بوده، حضور داشته باش. تو مانند سرو و گل در این بوستان زیبا هستی و این سرو و گل نیز در این باغ وجود دارد.
گلی لیکن ز تو تا سرخ گل چندان میان باشد
که از قدر بلند شاه تا هفت آسمان باشد
هوش مصنوعی: این بیت بیانگر این است که مانند یک گل زیبا و خاص، تو در میان دیگران منحصر به فردی و ارزش تو آن‌قدر بالا است که نمی‌توان آن را با هیچ چیز دیگری مقایسه کرد. به تعبیر دیگر، ارزش وجودی تو به اندازه‌ای است که به راحتی نمی‌توان آن را سنجید.
ازین فرخنده فروردین و خرم جشن نوروزی
نصیب خسرو عادل سعادت باد و پیروزی
هوش مصنوعی: از این بهار خوش‌یمن و جشن نوروز، برای پادشاه عادل، سعادت و پیروزی آرزو می‌کنم.
نگارا چند ره گفتی که چون وقت بهار آید
ترا بامن گه می خوردن و بوس و کنار آید
هوش مصنوعی: ای معشوق، چند بار گفته‌ای که وقتی بهار بیاید، با من به بوسه و محبت مشغول خواهی شد.
بهار آمد همی گوید برو تا گل به بار آید
همی نومیدیم زین وعده نومیدوار آید
هوش مصنوعی: بهار رسیده و می‌گوید که برو تا گل‌ها شکوفا شوند. ما از این وعده ناامید بودیم، اما امیدواریم که نتیجه‌ی خوبی به همراه داشته باشد.
ترا زین وعده اندر دل به روزی صد هزار آید
مرا آری بدین گفتارت ای جان استوار آید
هوش مصنوعی: به خاطر وعده‌ای که به من داده‌ای، در دل هزار امید دارم که روزی محقق شود. ای جان عزیز، همانا با کلمات تو، آرامش و استقامت به من باز می‌گردد.
چو چیزی از تو بشنیدم دل آن را خواستار آید
گر اندر دل نداری، باد پیمودن چه کار آید
هوش مصنوعی: هرگاه چیزی از تو بشنوم، دلم آن را می‌خواهد. اگر در دل خود آن تمایل را نداری، پس چرا به دنبال آن می‌روی؟
ترا ترسم که بوس من همی بر چشم خوار آید
ندانی کز لبم بوی بساط شهریار آید
هوش مصنوعی: من نگرانم که بوسه‌ام بر چشمانت کم‌مقدار به نظر برسد؛ نمی‌دانی که لب‌هایم عطر و بوی عشق و زیبایی را به همراه دارند.
ازین فرخنده فروردین و خرم جشن نوروزی
نصیب خسرو عادل سعادت باد و پیروزی
هوش مصنوعی: امیدوارم که این بهار خوشایند و جشن نوروزی برای پادشاه عادل، به همراه سعادت و موفقیت به ارمغان آورد.
دلا یار دگر جستی بدین کار از تو خوشنودم
تو از زاری بیاسودی من از خواری بیاسودم
هوش مصنوعی: ای دل، تو یار دیگری را پیدا کردی و من با این موضوع خوشحال هستم؛ تو از اندوه رهایی یافته‌ای و من هم از خجالت و ذلت آزاد شده‌ام.
تن اندر مهر آن کز من نیندیشد بفرسودم
روان اندر هوا و مهر بد مهری بیالودم
هوش مصنوعی: من در دلبستگی و عشق به کسی قرار دارم که هرگز به من فکر نکرد. روح من مانند بادی در هوا سرگردان است و عشق من به او، به عشقی بی‌وفا تبدیل شده است.
نه روزی راست بنشستم نه یک شب شادبغنودم
نه بر امید آن کاخر مگر زین کار برسودم
هوش مصنوعی: نه در روزی آرام نشستم و نه شب را با شادمانی سپری کردم. تنها به امید آنکه در نهایت از این کار به نیکی برسم.
نگاری بر کفم دادی که چون آواش بشنودم
بر آن کس کاین نگار از کفّ او گم شد ببخشودم
هوش مصنوعی: کسی نشانه‌ای به من داد که وقتی صدایش را بشنوم، بر آن فردی که آن نشانه از دستش رفته، ببخشایم.
بدین خوبی که تو کردی ترا بسیار بستودم
محل و جاه تو ای دل بر خسرو بیفزودم
هوش مصنوعی: به دلیل خوبی‌هایی که تو از خود نشان دادی، بسیار تو را ستایش کردم. مقام و جایگاه تو، ای دل، بر قدر و منزلت خسرو افزوده است.
ازین فرخنده فروردین و خرم جشن نوروزی
نصیب خسرو عادل سعادت باد و پیروزی
هوش مصنوعی: امیدوارم فروردین خوش و جشن نوروزی برای شاه عادل، همراه با سعادت و پیروزی باشد.
بهار آمد من و هر روز نو باغی و نو جایی
به گشتن هر زمان عزمی به بودن هر زمان رایی
هوش مصنوعی: بهار فرا رسیده و من هر روز در جایی جدید و باغی تازه به گشت‌وگذار می‌پردازم و هر لحظه تصمیمی برای زندگی و بودن دارم.
قدح پر باده رنگین به دست باده پیمایی
چو مرغ از گل به گل هر ساعتی دیگر تماشایی
هوش مصنوعی: فنجان پر از شراب رنگین را در دست گرفته‌ام و مانند پرنده‌ای که از گلی به گل دیگر می‌رود، هر لحظه زیبایی جدیدی را تماشا می‌کنم.
نگاری با من و رویی نه رویی بلکه دیبایی
ازین خوشی، ازین کشی، ازین در کار زیبایی
هوش مصنوعی: دختری وجود دارد که با من است و چهره‌اش نه فقط زیباست، بلکه بسیار دلربا و فراتر از زیبایی است. او از خوشی و شادی این دنیا می‌چشد و در هنر زیبایی‌ها دست دارد.
خردمندی که از رایم خبر دارد به ایمایی
غزلگویی که مرغان را به بانگ آرد به آوایی
هوش مصنوعی: شخص فرزانه‌ای که از نظرات من آگاه است، به گونه‌ای با اشاره‌ای می‌تواند شعر بگوید که پرندگان را با صدای خود به آواز درآورد.
من و چنگی و آن دلبر که او را نیست همتایی
زمن کرده مدیح شاه را هزمان تقاضایی
هوش مصنوعی: من و ساز چنگ و آن معشوقه که هیچ‌کس نمی‌تواند مانندش باشد، در کنار هم در ستایش شاه نغمه‌سرایی می‌کنیم و همزمان درخواست‌هایی داریم.
ازین فرخنده فروردین و خرم جشن نوروزی
نصیب خسرو عادل سعادت باد و پیروزی
هوش مصنوعی: از این بهار خوشایند و جشن نوروز، برای پادشاه عادل، آرزوی سعادت و موفقیت دارم.
امیر عالم عادل نبیره خسرو غازی
جلال دولت عالی امین ملت تازی
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف یک شخصیت مهم و برجسته می‌پردازد که در میان مردم به عنوان یک حاکم و ولی‌عهد شناخته می‌شود. او مدیری عادل و یکی از وارثان شاهان قدرتمند است و به خاطر دولت و ویژگی‌های برجسته‌اش مورد ستایش قرار می‌گیرد. همچنین، او امینی برای ملت خود بوده و به خوبی از مردم حمایت می‌کند.
ملک بو احمد محمود زیبای سرافرازی
شهنشاهی که روز جنگ با شیران کند بازی
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف شخصیتی برجسته و زیبا اشاره دارد که در مقام یک پادشاه، مانند یک بازیگر با شیران در میدان نبرد بازی می‌کند. او با شکوه و سرافرازی، قدرت و جاذبه‌اش را به نمایش می‌گذارد.
ایا شاه جهانداری که فردی و بی انبازی
چه اندر مملکت گیری، چه اندر مملکت سازی
هوش مصنوعی: آیا تو ای پادشاه جهانی، که در تنهایی خود، چه در مدیریت کشور و چه در ساختن آن، به چه کارهایی مشغولی؟
بزرگی را و شاهی را، هم انجام و هم آغازی
جهانداری زتو نازد، تو از فضل و هنر نازی
هوش مصنوعی: بزرگی و سلطنت، هم پایانی دارد و هم شروعی. دنیا به خاطر تو به خود می بالد، زیرا تو از دانش و هنر بی‌نظیری برخورداری.
تو آن شاهی که گیتی را زبد کیشان بپردازی
به تیغ و تیر خان و مان بدخواهان بر اندازی
هوش مصنوعی: تو همان مقام رفیع و با ارزشی هستی که جهان را از دست بدخواهان با قوت و قدرت خود نجات می‌دهی و با شمشیر و تیر، آنها را از سر راه برمی‌داری.
ازین فرخنده فروردین و خرم جشن نوروزی
نصیب خسرو عادل سعادت باد و پیروزی
هوش مصنوعی: تمنای ما این است که خسرو عادل از این فروردین خوش‌بو و جشن نوروزی خوشحال و سعادتمند شود و به پیروزی دست یابد.
نباشد بس عجب شاها! اگر شادی کند شاهی
ز چون تو شه، که شاهان چون ستاره اند و تو ماهی
هوش مصنوعی: ای پادشاه، چه شگفتی است اگر پادشاهی به خاطر تو شادمان شود؛ زیرا شاهان مانند ستاره‌ها هستند و تو مانند ماه می‌درخشی.
چنان کز تو به نزدیک منست ای خسرو آگاهی
ز تو تا خسروان چندان بود کز ماه تاماهی
هوش مصنوعی: چنان که تو به من نزدیک هستی، ای پادشاه، آگاهی من از تو تا کجا گسترده است، چون پادشاهان زیادی وجود دارند که مانند تو، درخشش و زیبایی دارند.
ایا مر گاه شاهی را به جای یوسف چاهی
جهان از عیب و آهو پاک باشد تا تو بر گاهی
هوش مصنوعی: آیا از جایگاه شاهی می‌توان به چاهی رسید، در حالی که در این دنیا عیب و نقصی وجود ندارد، تا تو هم در این مقام قرار بگیری؟
زبس پرهیز و بی طمعی و ازبس دست کوتاهی
ولایت را نکو داری رعیت را نکو خواهی
هوش مصنوعی: به خاطر پرهیز از طمع و کوتاهی در دستیابی به قدرت، اگر خود را درست نگه‌داری، به خوبی می‌توانی دیگران را نیز به خوبی راهنمایی کنی.
نکو رویی نکو خویی نکو طبعی نکو خواهی
ترا پرهیز پیران داد یزدان در به برناهی
هوش مصنوعی: اگر زیبایی و نیک‌خویی و نیک‌ طبعی داشته باشی، بنابراین خواسته‌ات را به‌دست خواهی آورد و خداوند تو را از خطرات و مشکلات دور نگه خواهد داشت.
ازین فرخنده فروردین وخرم جشن نوروزی
نصیب خسرو عادل سعادت باد پیروزی
هوش مصنوعی: امیدوارم بهار مبارک و جشن نوروز خوشبختی و پیروزی را برای شاه عادل به ارمغان بیاورد.
امیرا در دل هرکس ترا جایی همی‌بینم
دل هر مهتری را سوی تو رایی همی‌بینم
هوش مصنوعی: امیر جان، در دل هر کسی به تو جایی می‌بینم و احساس می‌کنم که دل هر بزرگ‌مردی به سوی تو گرایش دارد.
به تو هر رادمردی را تولایی همی‌بینم
نه در گیتی چو تو پیری و برنایی همی‌بینم
هوش مصنوعی: هر مرد شجاع و نیکوکار را که می‌بینم، در تو نوعی سرآمدی و بزرگی می‌یابم. در این جهان، کسی مانند تو را در دینی و باریکی نمی‌بینم.
نه در شاهی ترا یاری و همتایی همی‌بینم
دلت را چون فراخ و پهن دریایی همی‌بینم
هوش مصنوعی: من در پادشاهی کسی را همچون تو نمی‌بینم و دل تو را مانند دریایی وسیع و عمیق می‌شناسم.
زتو اندر جهان پیوسته آوایی همی‌بینم
زعدل تو ولایت را چو دیبایی همی‌بینم
هوش مصنوعی: در جهان از تو همیشه صدایی می‌شنوم و به خاطر عدالت تو، سلطنت را مانند دُرّی زیبا مشاهده می‌کنم.
ترا زین کاردانی کارفرمایی همی‌بینم
ز رای ملک‌آرا ملک‌آرایی همی‌بینم
هوش مصنوعی: من در تو استعداد و مهارت مدیریتی را مشاهده می‌کنم و از خوبی‌ها و زیبایی‌هایت به عنوان یک پادشاه آگاه هستم.
ازین فرخنده فروردین و خرم جشن نوروزی
نصیب خسرو عادل سعادت باد و پیروزی
هوش مصنوعی: از این بهار خوش و جشن نوروزی، آرزو می‌کنیم که پادشاه عادل، خوشبختی و موفقیت را به دست آورد.
اگر فضل و هنر باید همی فضل و هنر داری
وگر اصل و گهر باید همی اصل و گهرداری
هوش مصنوعی: اگر به دنبال فضیلت و هنر هستی، باید خودت هم فضیلت و هنر داشته باشی و اگر اصل و نَسَب برایت مهم است، باید خودت هم از اصل و نَسَب خوبی برخوردار باشی.
به هر کاری توان داری زهر علمی خبر داری
زمال و ملک دنیا نام نیکو دوست تر داری
هوش مصنوعی: در هر کاری که توانایی داری، از علم و دانش خود آگاه هستی. اما در میان تمام دارایی‌ها و ملک‌های دنیوی، داشتن نام نیکو را بیش از همه چیز دوست داری.
همه گفت نکو نامی چو سیم و زر ز بر داری
نداندکس که تو اندر نکو نامی چه سر داری
هوش مصنوعی: همه می‌گویند که تو به خوبی و زیبایی شناخته شده‌اید، مثل طلا و نقره. اما هیچ‌کس نمی‌داند که در حقیقت پشت این خوبی و زیبایی چه رازهایی نهفته است.
زنام بدهمیشه خویشتن را برحذر داری
شهان رسم دگر دارندو تو رسم دگر داری
هوش مصنوعی: همیشه از نام بد و عواقب آن دوری کن، چرا که پادشاهان راه و رسم دیگری دارند و تو باید راه و رسم متفاوتی اختیار کنی.
به رسم نیکو از شاهان گیتی سر زبر داری
همه راه و نهاد و عادت و رسم پدر داری
هوش مصنوعی: با توجه به آداب و رسوم خوب شاهان دنیا، تو همه‌ی راه‌ها و ویژگی‌ها و سنت‌های پدرانت را به ارث برده‌ای.
ازین فرخنده فروردین و خرم جشن نوروزی
نصیب خسرو عادل سعادت باد و پیروزی
هوش مصنوعی: امیدوارم که این بهار خوش و جشن نوروز برای پادشاه عادل، خوشبختی و موفقیت به ارمغان بیاورد.
پسر کو چون پدر باشد ستایش را سزا باشد
پدر کز جان و دل چونان پسر جوید روا باشد
هوش مصنوعی: اگر پسری مانند پدر باشد، سزاوار ستایش است. همچنین، پدری که از دل و جان برای پسری همچون او تلاش کند، شایسته است که مورد احترام قرار گیرد.
پسر نزد پدر زیرا گرامی تر عطا باشد
به خاصه چون پسر نیکو خو و نیکو لقا باشد
هوش مصنوعی: پسر نزد پدر به خاطر خوب بودن و رفتار نیکش از جایگاه ویژه‌ای برخوردار است و برای او ارزشمندتر از هر هدیه‌ای است.
پسر باید که چون تو نیکنام و پارسا باشد
خطا گفتم چو تو اندر جهان دیگر کجا باشد
هوش مصنوعی: پسر باید مثل تو نیکوکار و پاکدامن باشد. اشتباه گفتم، چون در دنیا کسی مثل تو پیدا نمی‌شود.
هر آن کس کو بی اندیشه سخن گوید خطا باشد
چگونه پارسا باشد کسی کو پادشا باشد
هوش مصنوعی: هر کسی که بدون فکر و اندیشه صحبت کند، دچار اشتباه می‌شود. چطور ممکن است که کسی که بی‌احتیاطی می‌کند، بتواند به درستی و پارسایی رفتار کند، مخصوصاً اگر او مقام و رهبری را در دست داشته باشد؟
کسی کو پادشاه و مهتر و فرمانروا باشد
به آن کوشد که او را همت و کام وهوا باشد
هوش مصنوعی: کسی که پادشاه و فرمانروا است، تلاش می‌کند تا به آرزوها و خواسته‌های خود برسد.
ازین فرخنده فروردین و خرم جشن نوروزی
نصیب خسرو عادل سعادت باد و پیروزی
هوش مصنوعی: امیدوارم که این فروردین مبارک و جشن نوروزی، بهترین خوشبختی و موفقیت‌ها را برای پادشاه عادل به ارمغان آورد.
به رنج دل تو پروردی امیرا نیکنامی را
چنان چون مادر دلسوز فرزندگرامی را
هوش مصنوعی: به خاطر سختی‌هایی که در دل کشیدید، شما را چون مادری دلسوز پرورش داده‌ام، مانند مادری که فرزند عزیزش را تربیت می‌کند.
سخا را دوستر داری . . . مر نامی را
ثنا را بیشتر جویی که غمگین شادکامی را
هوش مصنوعی: اگر کسی را که بخشنده است بیشتر دوست داری، بهتر است نام او را بیشتر ستایش کنی، زیرا که شادکامی از غم و اندوه نشأت می‌گیرد.
عطای تو بر آورده ست خاصی را و عامی را
چو نام تو یمینی و امینی و نظامی را
هوش مصنوعی: خدادادی تو به همه افراد، چه خاص و چه عام، رسیده است. چرا که نام تو نشانه‌ای از وفاداری و امنیت است و بر سرنوشت مردم تأثیر عمیق دارد.
بشوید رای تو از روی شبها تیره فامی را
کف جود تو چون پدرام گرداند نظامی را
هوش مصنوعی: نگرش و افکار تو را از تاریکی‌ها پاک کن، زیرا بخشش و generosity تو می‌تواند نظم و سامان را به زندگی شبیه به فام درخشان و روشن ببخشد.
هزار آلت فزون داری بزرگی و همامی را
جهان پیش تو زین گردن نهاده مر غلامی را
هوش مصنوعی: تو امکانات و وسایل زیادی داری و مقام و عظمت تو در نظر همه آشکار است، به گونه‌ای که دنیا به خاطر بزرگواری‌ات، خود را به خاطر تو کوچکتر می‌بیند.
ازین فرخنده فروردین و خرم جشن نوروزی
نصیب خسرو عادل سعادت باد و پیروزی
هوش مصنوعی: امیدوارم که این بهار خوش و جشن نوروزی برای پادشاه عادل، خوشبختی و موفقیت به ارمغان بیاورد.
دل سلطان نگه داری ترا هر روز به باشد
چنین باشی جهان از قدر تو بسیار که باشد
هوش مصنوعی: دل سلطان هر روز به یاد توست و این نشان‌دهنده‌ی ارزش و جایگاه بالای تو در جهان است. اگر اینگونه باشی، به یقین دنیا به اندازه‌ی ارزش تو بزرگ و با اهمیت خواهد بود.
پسر کو با پدر همدل بود هر روز مه باشد
به خاصه چون پدر گیتی گشای و تاج ده باشد
هوش مصنوعی: پسر و پدر در یکدیگر احساس همدلی و نزدیکی دارند. هر روز مانند روزی خوب و خوش است، به ویژه این که پدر به خاطر فرزندان خود جهان را می‌گشاید و به آن‌ها افتخار می‌بخشید.
چنین باید که هر کس را بتو احسنت و زه باشد
کمانت روز و شب با دشمن سلطان به زه باشد
هوش مصنوعی: هر کس باید مراقب باشد که با تو خوب رفتار کند، زیرا تیر کمان تو همیشه آماده است تا در روز و شب بر دشمنانت فرود آید.
حدیث تو همه با دشمنانش «دار» و «ده » باشد
جواب تو مر ایشان را به هر گفتار نه باشد
هوش مصنوعی: سخنان تو همیشه در اختیار دشمنانت است و این موضوع بر آنها غالب است. تو نمی‌توانی به هر حرفی که آنها می‌زنند پاسخ دهی.
همیشه دامنت با دامن طاعت گره باشد
ترا با دیگران اندر چنین معنی فره باشد
هوش مصنوعی: همیشه دامن تو باید به دامن اطاعت متصل باشد تا در ارتباط با دیگران از چنین ویژگی‌ای بهره‌مند شوی.
ازین فرخنده فروردین و خرم جشن نوروزی
نصیب خسرو عادل سعادت باد و پیروزی
هوش مصنوعی: امیدوارم این فصل خوش و جشن نوروز برای پادشاه عادل، خوشبختی و موفقیت به ارمغان بیاورد.
جز از سلطان زهر شاهی که باشد در هنر بیشی
چنان چون کاندر آن بیشی به قدر و منزلت پیشی
هوش مصنوعی: به جز از سلطان، هیچکس در هنر به اندازه شاهی باشد که در حقیقت و مقام، برتر است. مانند گنجی که در میان فراوانی جلوه‌گری می‌کند.
معین دینی و ویران کننده بدعت کیشی
بدان ماند که دین پاک را نزدیکتر خویشی
هوش مصنوعی: شخصی که دینی را مشخص و معلوم می‌کند و بدعت‌ها را از بین می‌برد، مانند کسی است که دین پاک و خالص را به خود نزدیک‌تر می‌کند.
ولی را در دهن نوشی عدو را بر جگر نیشی
عدو خیشست و تو چون ماه تابان آفت خیشی
هوش مصنوعی: ولی، در دهان شیرینی نوشانده‌ای، ولی دشمن، مانند نیشی در دل است. دشمن نزدیک و آشناست، اما تو همانند ماهی تابان، نور آفتاب را بر خود داری.
جز از نیکی نفرمایی جز از نیکی نیندیشی
خویی داری نکو و آنگه به صورت چون خوی خویشی
هوش مصنوعی: اگر جز به نیکی صحبت نکنی و جز به نیکی نیندیشی، پس تو خوی نیکویی داری و آنگاه، در چهره‌ات نیز این خوی نیکو نمایان است.
ز چندین مال و چندین زر که بر پاشی و بپریشی
عجب باشد که باشد در جهان تنگی و درویشی
هوش مصنوعی: اگر از مال و ثروت زیادی برخوردار باشی و آن را در اطراف خود پخش کنی، شگفتی ندارد که هنوز در این دنیا فقر و تنگدستی وجود داشته باشد.
ازین فرخنده فروردین و خرم جشن نوروزی
نصیبت خسرو عادل سعادت باد و پیروزی
هوش مصنوعی: از این بهار مبارک و جشن نوروزی، برای تو که پادشاه عادل هستی، آرزوی موفقیت و پیروزی دارم.
امیرا همتی داری که با او هیچ برنایی
ندانم با چنین همت کرا باشد توانایی
هوش مصنوعی: ای امیر، تو روحیه و اراده‌ای داری که هیچ برتری و موفقیتی را ندانم. با این اراده و همت، چه کسی توانایی رقابت با تو را دارد؟
جهانداری به خود کامی عطا پاشی به خود رایی
بزرگان را عطا دادن بیاموزی و بنمایی
هوش مصنوعی: مدیریت جهان و رهبری بر اساس خودخواهی و تصمیمات شخصی صورت نمی‌گیرد. برای به دست آوردن موفقیت، باید هنر اطرافیان و بزرگان را یاد بگیری و به نمایش بگذاری.
ترا باید جهان تا تو مر او را کارفرمایی
در گفتار دربندی در کردار بگشایی
هوش مصنوعی: برای اینکه تو بتوانی بر جهان تسلط پیدا کنی، باید در سخن گفتن و عمل کردن خود را به گونه‌ای ارائه دهی که دیگران تو را به عنوان رهبری معتبر بشناسند.
چو نوشروان به عدل و داد گیتی را بیارایی
به تیغ تیز باغ پادشاهی را بپیرایی
هوش مصنوعی: زمانی که نوشروان با عدالت و انصاف دنیا را زیبا می‌کند، با شمشیر تیز خود باغ پادشاهی را روشن و زینت می‌بخشد.
به وقتی کر شرف گویند با خورشید همتایی
دل سلطان نگه داری بپنهانی و پیدایی
هوش مصنوعی: در زمانی که شرف و مقام به اوج می‌رسد، با خورشید برابری پیدا می‌کند. قلب سلطان را نهان و روشنایی‌اش را در گوشه‌ای حفظ کن.
ازین فرخنده فروردین و خرم جشن نوروزی
نصیب خسرو عادل سعادت بادو پیروزی
هوش مصنوعی: از این بهار خوشایند و جشن نوروز، نصیب شاه عادل، خوشبختی و پیروزی باد.
خداوندا بدین مایه بکردم برتو استادی
نه زان گفتم من این کز تو پدر را نیست آزادی
هوش مصنوعی: خداوندا، من به این مقدار به تو وابسته‌ام و نمی‌توانم به کسی دیگر روی بیاورم، چرا که از توست که قدرت و آزادی واقعی به من داده شده است.
تو اندر خدمت سلطان مثل با جنبش بادی
فزونتر کو ترا فرمود هرگز پای ننهادی
هوش مصنوعی: تو در خدمت سلطان مانند بادی هستی که با حرکتش بیشتر از آنچه به تو دستور داده شده، جلو می‌رود و هرگز قدمی در جا نمی‌زنی.
به خدمت کردن بسیار داد خویشتن دادی
بدین سلطان ز تو شادست و تو از خویشتن شادی
هوش مصنوعی: خود را برای خدمت به این سلطان بسیار وقف کرده‌ای، او از تو خوشحال است و تو نیز از خودت خوشحالی.
همایونی بر سلطان زمادر نیکدل زادی
به فرخ فال بر گیتی در اقبال بگشادی
هوش مصنوعی: یک پرنده بزرگ و شگفت‌انگیز بر روی سلطانی که مادرش نیکوکار است، زاده شده و با شگون خوب، بر روی زمین درهای خوشبختی را باز کرده است.
زعدل و داد تو گم گشت نام جور و بیدادی
همیشه همچنین باید همیشه همچنین بادی
هوش مصنوعی: با لطف و انصاف تو، نام ظلم و بی‌عدالتی فراموش شده است و این حالت باید همیشه ادامه داشته باشد.
ازین فرخنده فروردین و خرم جشن نوروزی
نصیب خسرو عادل سعادت بادو پیروزی
هوش مصنوعی: از این نوروز باشکوه و شادی‌بخش، برای پادشاه عادل، خوشبختی و پیروزی آرزو می‌کنم.
خداوندا ندیدم هیچ سالاری به سنگ تو
نه اندر کارها شاهی به آیین و به هنگ تو
هوش مصنوعی: ای خدا، هرگز کسی را ندیده‌ام که به استحکام و صلابت تو باشد؛ نه شاهی در کارهایش به اندازه تو بر اساس آداب و قوانین عمل کرده باشد.
نباشد کوه را وقت درنگ تو در نگ تو
جهان هرگز نخواهد تا توباشی آدرنگ تو
هوش مصنوعی: کوه‌ها هیچ‌گاه نمی‌مانند و توقف نمی‌کنند، اما زیبایی و تأثیر تو در دنیا هیچ‌گاه فراموش نخواهد شد تا زمانی که تو در اذهان مردم باقی باشی.
به وقت کارزار خصم و روز نام و ننگ تو
فلک درگردن آویزد شغا و نیملنگ تو
هوش مصنوعی: در زمان جنگ و نبرد، هنگامی که نام و آبرویت در میان است، آسمان خود را به گردن تو می‌آویزد و همچنین هر نغمه و صدای تو نیز به گوش می‌رسد.
نیاید هیچ شاهی سوی تو هرگز به جنگ تو
ور آید باز گرداند ز راه او را خدنگ تو
هوش مصنوعی: هیچ پادشاهی هرگز به جنگ تو نخواهد آمد و اگر هم بیفتد، تو با تیر و کمانت او را از مسیرش باز می‌گردانی.
به آتش ماند اندر جنگ تیغ آب رنگ تو
خداوند آب گردانید آتش را به چنگ تو
هوش مصنوعی: در جنگی که بین آتش و آب درگرفته، آتش همانند تیغی به رنگی خاص است که خداوند به خاطر تو، آتش را به دست تو می‌دهد و به کنترلت در می‌آورد.
از این فرخنده فروردین و خرم جشن نوروزی
نصیب خسرو عادل سعادت بادو پیروزی
هوش مصنوعی: امیدوارم این بهار خوش و جشن نوروزی برای پادشاه عادل، خوشبختی و پیروزی به ارمغان بیاورد.
اجل خواهد که همچون تیغ مردمخوار تو باشد
قضا خواهد که همچون تیر جان اوبار تو باشد
هوش مصنوعی: مرگ به گونه‌ای خواهد بود که همچون شمشیری درنده عمل کند و سرنوشت به گونه‌ای پیش خواهد رفت که همچون تیری جانی را از بین ببرد.
ز بیم تیغ تو آن را که دشمن دار تو باشد
همه ساله دو رخ بر گونه دینار تو باشد
هوش مصنوعی: از ترس شمشیر تو، هر کسی که دشمن تو باشد، هر سال دو نشان بر صورت دینار تو خواهد بود.
ظفر درجنگها دایم سپهسالار تو باشد
جهان را چشم و گوش و دل سوی گفتار تو باشد
هوش مصنوعی: پیروزی در جنگ‌ها همیشه متعلق به فرمانده تو خواهد بود و چشم و گوش و دلِ جهان به سخنان تو معطوف خواهد بود.
همیشه دولت و پیروزی اندر کار تو باشد
خدای اندر همه وقتی معین و یار تو باشد
هوش مصنوعی: همیشه خداوند بر کارهای تو یاری کند و در هر زمانی که لازم باشد، در کنار تو باشد و به تو پیروزی بدهد.
اجل با تیغ تو باشد کجا پیکار تو باشد
قضا با تیغ تو آنجا رود کآزار تو باشد
هوش مصنوعی: مرگ همیشه در کنار توست، جایی که تو اقدام به مبارزه می‌کنی. سرنوشت هم در آن جا حاضر است، جایی که تو اذیت می‌کنی و آسیب می‌زنی.
از این فرخنده فروردین و خرم جشن نوروزی
نصیب خسرو عادل سعادت بادو پیروزی
هوش مصنوعی: از این بهار خوش‌فرخ و جشن نوروزی، برای خسرو عادل آرزوی موفقیت و پیروزی دارم.
به وقتی کز دو لشکرگاه بانگ کوس برخیزد
خروش کوس گردان را زخواب خوش برانگیزد
هوش مصنوعی: زمانی که صدای طبل از دو طرف میدان جنگ بلند شود، صدای طبل گردان‌ها را از خواب خوش بیدار می‌کند.
علامت کش به گوش نیزه منجوق اندر آویزد
برآید نیلگون ابری که گل بر زعفران بیزد
هوش مصنوعی: علامت کش، یعنی نشان مخصوص، به گوش نیزه آویزان شده و این نشان ناپدید می‌شود. سپس ابر نیلگون برمی‌خیزد و بر روی زعفران می‌ریزد.
یلان را سرخی اندر روی با زردی در آمیزد
بخندد تیغ و از چشمش بوقت خنده خون ریزد
هوش مصنوعی: در این شعر، روحیه و شخصیت دلیرانه یلان را توصیف می‌کند. صورت سرخ و شاداب آن‌ها به همراه زردی چهره، نشان‌دهنده‌ی هیجان و شجاعت است. در حین خنده، شمشیرشان درخشندگی خاصی دارد و از چشمانشان در مواقع شادمانی، احساساتی چون عشق و غم جاری می‌شود. این تصویر نشان‌دهنده‌ی ترکیبی از شادی و جدیت در وجود یلان است.
چو گویند اینک آمد میر تا با خصم بستیزد
ز دو لشکر نماند هیچ سالاری که نگریزد
هوش مصنوعی: وقتی که بگویند سردار به میدان آمده تا با دشمن بجنگد، دیگر در هیچ‌یک از دو لشکر هیچ فرمانده‌ای نمی‌تواند فرار کند.
کسی کز مرگ نندیشد نه از کشتن بپرهیزد
ز بیم و هیبت شمشیر او بر اسب خون میزد
هوش مصنوعی: کسی که به مرگ فکر نمی‌کند و از کشتن به خاطر ترس و وحشت نمی‌گریزد، شمشیرش بر اسب به خون آلوده می‌شود.
ازین فرخنده فروردین و خرم جشن نوروزی
نصیب خسرو عادل سعادت باد و پیروزی
هوش مصنوعی: خوشا به حال بهار و جشن نوروز، امید که شاه دادگر همیشه خوشبخت و پیروز باشد.
گر اندر وهم گنجیدی جهان میدان تو بودی
ور اندر عقل شایستی سپهر ایوان تو بودی
هوش مصنوعی: اگر در خیال خود حبس شوی، جهان برای تو میدان است، و اگر در عقل و دانش خود شایستگی داشته باشی، آسمان برای تو همانند یک ایوان خواهد بود.
چو هندوی فلان، رضوان به در، دربان تو بودی
درخت طوبی اندر ساحت بستان تو بودی
هوش مصنوعی: اگر تو را به زیبایی هندویی تشبیه کنیم، به راستی که بهشت برای تو باز است و درخت طوبی در باغ تو موجود است.
همیدون کوثر اندر ژرف ماهیدان تو بودن
به خلوت هر شبی حور دگر مهمان تو بودی
هوش مصنوعی: در عمق دل تو، مانند کوثر، فراوانی و زیبایی وجود دارد و در خلوت هر شب، زنان بهشتی دیگری مهمان تو بودند.
هر آن چیزی کز آن اندیشه کردی زان تو بودی
از ایزد آیتی چون نام تو در شان توبادی
هوش مصنوعی: هر چیزی که درباره‌اش فکر کردی، از آن تو است و نشان الهی تو به شمار می‌آید، چون نام تو در شان و مقام تو قرار دارد.
پس از فرمان ایزد در جهان فرمان تو بودی
بقای این جهان اندر گرامی جان تو بودی
هوش مصنوعی: پس از حکم الهی، این تو بودی که جهان را فرمان می‌دادی و بقای این دنیا به خاطر ارزش وجود تو بود.
از این فرخنده فروردین و خرم جشن نوروزی
نصیب خسرو عادل سعادت بادو پیروزی
هوش مصنوعی: از این بهار خوش فرخنده و جشن نوروزی، برای پادشاه عادل، سعادت و پیروزی آرزو می‌کنیم.
امیرا! تو به هر خوبی و نیکویی سزاواری
ازیرا خوب کرداری چنان چون خوب دیداری
هوش مصنوعی: ای امیر! تو به هر خوبی و نیکی شایسته‌ای، زیرا از نظر کردار به خوبی رفتار می‌کنی، همان‌طور که از نظر ظاهر هم نیکو به نظر می‌رسی.
توان گفتن ترا کاندر جهان فردی و بی یاری
به دانایی و بینایی و بیداری و هشیاری
هوش مصنوعی: می‌توان گفت که تو در این دنیا فردی مستقل و بی‌همتا هستی که دارای دانایی، بینش، آگاهی و هوشیاری هستی.
حدیث ملک و کار عالم و شغل جهانداری
تو اندر خواب به ورزی که دیگر کس به بیداری
هوش مصنوعی: راحت بگوییم که داستان پادشاهی و تدبیر جهان را تنها در خواب می‌توانی بگویی، چرا که هیچ‌کس در بیداری توانایی انجام آن را ندارد.
بخیلی را همی اندر دیار خویش نگذاری
کریمی را و رادی را همی آیین پدید آری
هوش مصنوعی: در دیار خود، از بخشنده‌ای چیزی را دریغ نمی‌کنی و برای بزرگواران و نیکوکاران، همواره راه و رسم خوبی را نمایان می‌کنی.
بکوشی تا دل کس را به گفتاری نیازاری
تو گر خواهی چنین چیزی ندانی کرد پنداری
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی کسی را ناراحت نکنی، باید تلاش کنی تا با گفتارت دل او را نرنجانی. اگر می‌خواهی به این درجه از مهارت برسی، باید خود را آماده کنی و به طور صحیح رفتار کنی.
از این فرخنده فروردین و خرم جشن نوروزی
نصیب خسرو عادل سعادت بادو پیروزی
هوش مصنوعی: آرزو می‌کنیم که خسرو عادل از این فروردین خوشایند و جشن نوروز، موفقیت و کامیابی زیادی به دست آورد.
سزای تو ترا شاها ندانم آفرین گفتن
همی شرم آیدم زین خام گفتاری چنین گفتن
هوش مصنوعی: من نمی‌دانم سزاوار تو چه چیزی است، و از این که بخواهم برای تو ستایشی کنم، شرم می‌کنم چرا که این کلام خام و نادرست است.
خجل گشتم ز بس حلم ترا کوه وزمین گفتن
فرو ماندم ز بس جود ترا ماء معین گفتن
هوش مصنوعی: از خجالت توانایی و بردباری تو چنان شرمنده شدم که نمی‌توانم تو را به کوه و زمین تشبیه کنم. از شدت generosity و بخشندگی‌ات به قدری متحیر مانده‌ام که حتی نمی‌توانم تو را به آب زلال تشبیه نمایم.
حدیث تیغ و تیرو قصه تاج و نگین گفتن
ترا بر کشوری یا برفزونتر زان امین گفتن
هوش مصنوعی: این شعر به بیان داستان‌هایی درباره قدرت و ثروت می‌پردازد و اشاره می‌کند که روایت‌های درباره شمشیر و تیر، همچون قصه‌های مربوط به تاج و جواهرات، تنها زمانی ارزش دارند که به یک کشور یا بیشتر مرتبط شوند. در واقع، نویسنده بر اهمیت داستان‌هایی که به سرزمین‌های بزرگ‌تر و مهم‌تر اشاره دارند، تأکید می‌کند.
جلال وهمت و قدر ترا چرخ برین گفتن
پناه داد و دین خواندن بلای کفرو کین گفتن
هوش مصنوعی: چرخ بلند آسمان به تو احترام می‌گذارد و مقام و ارادت تو را می‌ستاید، همچنین دین و ایمان را پناهگاهی می‌داند که از فتنه‌های کافر و دشمن حفاظت می‌کند.
چه خوانم مرترا شاها که دل شد سیر ازین گفتن
بگو تامن بگردانم ترا مدح متین گفتن
هوش مصنوعی: بیش از این چه بگویم، ای پادشاه، که دل من از این صحبت‌ها خسته شده است. به من بگو تا من بتوانم تو را به شیوه‌ای محکم و معتبر ستایش کنم.
از این فرخنده فروردین و خرم جشن نوروزی
نصیب خسرو عادل سعادت بادو پیروزی
هوش مصنوعی: از این بهار خجسته و خوش، و از جشن نوروزی، برای خسرو عادل، سعادت و پیروزی آرزو می‌کنیم.
خداوندا! گهردانی که شهری پر گهر بیند
بکوشد تا بچیند هر چه در قیمت زبر بیند
هوش مصنوعی: ای خداوند! مانند فردی که در جستجوی گوهری باارزش است، اگر کسی شهری را پر از نعمت‌ها و گنج‌های گرانبها ببیند، باید تلاش کند تا هر چیزی را که ارزشمند و زیباست، جمع‌آوری کند.
چو برگردد گهر هر جای از جنس دگر بیند
زمین را از گهر چون گلستان بارور بیند
هوش مصنوعی: وقتی که هر گوهر به جای خود بازگردد و از جنس دیگری دیده نشود، زمین را مثل یک گلستان پرثمر خواهد دید.
همه گوهر سزای تاج و زیبای کمر بیند
کمینه گوهر اندر قیمت یک تنگ زر بیند
هوش مصنوعی: همه جواهرات به اندازه‌ای که لایق تاج و زیبایی کمر هستند، ارزشمندند؛ اما در نظر من، جواهر کم‌ارزش‌تری مثل یک تنگ طلا هم می‌تواند ارزش خاصی داشته باشد.
بماند خیره در چندین گهر کز پیش در بیند
نداند زان چه برگیرد، که اندر پیش بر بیند
هوش مصنوعی: او در تماشای زیورهای متعدد که جلوتر از او قرار دارند، حیرت‌زده مانده است و نمی‌داند از کدام یک استفاده کند، چون همه این زیبایی‌ها در پیش چشمانش قرار دارد.
گهرهای بهایی گونه گون اندر گذر بیند
گذرها را همه پراز لآلی و گهر بیند
هوش مصنوعی: در میان مسیرها، جواهرات با قیمت‌های مختلفی را مشاهده می‌کند که همه آنها پر از زیبایی و ارزش هستند.
از این فرخنده فروردین و خرم جشن نوروزی
نصیب خسرو عادل سعادت بادو پیروزی
هوش مصنوعی: از این فروردین خوش و جشن نوروزی، برای پادشاه عادل، خوشبختی و پیروزی آرزو می‌شود.
جوان دولت خداوندا! جوانبخت و جوان بادی
فراوان دوستان داری به کام دوستان بادی
هوش مصنوعی: ای جوان خوشبخت و خوش‌حال! خداوند به تو نعمات زیادی عطا کرده و تو در کنار دوستانت لحظات خوشی را تجربه می‌کنی.
جهانداری ترا زیبد خداوند جهان بادی
ز دولت بهره ور بادی به شاهی شادمان بادی
هوش مصنوعی: هر که در اداره و مدیریتی است، شایسته است که خداوند جهان را پرستش کند و از نعمت‌های دولت بهره‌مند باشد. همچنین در مقام پادشاهی باید شاد و خرسند باشد.
همیشه کامران بودی، هماره کامران بادی
به از نوشین روان گفتی به از نوشیروان بادی
هوش مصنوعی: همیشه موفق و خوشبخت بوده‌ای، و همیشه خوشبخت بمان. سخن شیرین بهتری از نوشین روان و نوشیروان است.
ز گردون بی ضرر بادی به گیتی بی زیان بادی
بقای دین و دولت رابه دست و دل ضمان بادی
هوش مصنوعی: از آسمان بادی بدون ضرر و آسیب بر زمین وزیدن دارد که به دست و دل، مایه‌ی تضمین دین و حکومت خواهد بود.
ازین نوروز فرخنده به شادی جاودان بادی
دل من مر ترا شاها چنان خواهد، چنان بادی
هوش مصنوعی: از این نوروز خوش یمن، آرزو می‌کنم که همیشه شاد و خوشحال باشی. دل من برای تو، ای شاه، همیشه چنین خواهد بود.
از این فرخنده فروردین و خرم جشن نوروزی
نصیب خسرو عادل سعادت باد و پیروزی
هوش مصنوعی: از این بهار خوش‌یمن و جشن نوروزی، برای پادشاه عادل و توانا، سعادت و پیروزی آرزو می‌کنیم.

حاشیه ها

1393/09/28 23:11
سیاوش

بیت سوم مصرع دوم
کنون ما را ز باد بامدادی بوی یار آمد
آمد اشتباه تایپیست و " آید" درست است

1393/09/28 23:11
سیاوش

با عنایت به ردیف کل اببات و دیوان به تصحیح دبیر سیاقی