گنجور

شمارهٔ ۳۳ - نیز ازاوست

من بدین بیدلی و دوست بدین سنگدلی
من بدین محتملی یار بدین مستحلی
یار معشوق من از مستحلی بر نخورد
تا نیاید زمن این بیدلی و محتملی
بفریباند هر روز دلم رازسخن
آن سرا پای فریبندگی و مفتعلی
من از آن ساده دلی بیهده برهر سخنی
پای می کوبم چون گیلان بر نای گلی
چند گردم بر آن کس که نگردد برمن
چند گویم که مرا تو ز دل و جان بدلی
من غزل گویم پیوسته به یادتو غزال
تا تو پیوسته خریدار نوای غزلی

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

من بدین بیدلی و دوست بدین سنگدلی
من بدین محتملی یار بدین مستحلی
هوش مصنوعی: من به خاطر بی‌خود بودنم و تو به خاطر بی‌احساسی‌ات، من به خاطر تحمل درد و رنج و تو به خاطر بی‌خیالی‌ات در این وضعیت قرار داریم.
یار معشوق من از مستحلی بر نخورد
تا نیاید زمن این بیدلی و محتملی
هوش مصنوعی: محبوب من به جایی نمی‌رسد و نمی‌تواند بیافتد، تا زمانی که از من این دل شکستگی و ضعف برطرف نشود.
بفریباند هر روز دلم رازسخن
آن سرا پای فریبندگی و مفتعلی
هوش مصنوعی: هر روز دل من را با سخنان پنهانی می‌فریبد، آن کس که تمام وجودش پر از فریبندگی و خودبزرگ‌بینی است.
من از آن ساده دلی بیهده برهر سخنی
پای می کوبم چون گیلان بر نای گلی
هوش مصنوعی: من به خاطر سادگی‌ام بی‌دلیل بر هر حرفی تاکید می‌کنم، مثل گیلانی که بر نای یک گل می‌نوازد.
چند گردم بر آن کس که نگردد برمن
چند گویم که مرا تو ز دل و جان بدلی
هوش مصنوعی: چند بار به دور آن کسی بچرخم که هیچ وقت به دور من نمی‌چرخد؟ چند بار بگویم که تو از عمق دل و جانم مرا رنج می‌دهی؟
من غزل گویم پیوسته به یادتو غزال
تا تو پیوسته خریدار نوای غزلی
هوش مصنوعی: من همیشه غزل می‌گویم و به یاد تو، ای زیبای بختی، تا تو همواره گوش به نغمه‌های جدید من بدهی و آنها را بپسندی.

حاشیه ها

1403/02/26 09:04
نیما حسینی

به به به این شیوایی