شمارهٔ ۳۱ - همو راست
گفتم چو به گرد سمنت سنبل کاری
دعوی ز دلم بگسلی ای ترک حصاری
دعوی تو ای ترک فزونتر شد تا تو
گرد سمن تازه همی سنبل کاری
دعوی توزینگونه نبوده ست ونبوده ست
از عشق تو اندر دل من چندین زاری
امروزهمه حال دگر گشت و بتر گشت
فردا نه عجب باشد اگر زین بتر آری
تا ترک سمن عارض بودی نه چنین بود
امروز چنین شد که بت مشک عذاری
با عارض ساده ز در دیدن بودی
با خط دمیده ز در بوس و کناری
تا من بزیم چنگ ز تو باز ندارم
دانم که سه بوسه تو زمن باز نداری
جان و دل و دین را به کنار تو گذارم
تاتو به کنار خودم از مهر گذاری
من با توهمی از در یاری به در آیم
شاید که تو آیی ز درم از در یاری
نازاز تو سزد برمن مسکین که توایدون
باطره مشکین وخط غالیه باری
باطره مشکین همگی فتنه چینی
با غالیه گون خط سیه شور تتاری
شمارهٔ ۳۰ - و ازوست: ای ترک حق نعمت عاشق شناختیشمارهٔ ۳۲ - و نیز اوراست: ای عاشقان گیتی یاری دهید یاری
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
گفتم چو به گرد سمنت سنبل کاری
دعوی ز دلم بگسلی ای ترک حصاری
هوش مصنوعی: زمانی که به دور سمنت سنبل نشسته بودم، به او گفتم که به خاطر دل شکستهام، دیگر نمیتوانم دعویای داشته باشم، ای عزیز!
دعوی تو ای ترک فزونتر شد تا تو
گرد سمن تازه همی سنبل کاری
هوش مصنوعی: ای ترک، ادعای تو بیش از پیش شده است تا وقتی که به گرد سمن تازه میچرخید، تو هم به کار سنبلکاری مشغول باشی.
دعوی توزینگونه نبوده ست ونبوده ست
از عشق تو اندر دل من چندین زاری
هوش مصنوعی: دعوی تو به این شکل نبوده و در دل من از عشق تو، آنقدر گریه و ناله وجود ندارد.
امروزهمه حال دگر گشت و بتر گشت
فردا نه عجب باشد اگر زین بتر آری
هوش مصنوعی: امروز اوضاع تغییر کرده و بدتر شده است، فردا هم جای تعجب نیست اگر اوضاع بدتر از این هم بشود.
تا ترک سمن عارض بودی نه چنین بود
امروز چنین شد که بت مشک عذاری
هوش مصنوعی: تا زمانی که زیباییهای صورت تو همچنان بر تارک چهرهات باشد، امروز اینگونه نمیشد، همانند بت زیبا و خوشعطر.
با عارض ساده ز در دیدن بودی
با خط دمیده ز در بوس و کناری
هوش مصنوعی: با چهرهای ساده و بیپیرایه، از در وارد شدی. در این هنگام، با خطی زیبا و دلنشین، بوسهای را طلب کردی و نزدیکی را تجربه کردی.
تا من بزیم چنگ ز تو باز ندارم
دانم که سه بوسه تو زمن باز نداری
هوش مصنوعی: من هرگز از تو دور نمیشوم، چون میدانم که حتی سه بوسهات را هم به من نمیکنی.
جان و دل و دین را به کنار تو گذارم
تاتو به کنار خودم از مهر گذاری
هوش مصنوعی: برای تو جان و دل و دینم را فدای تو میکنم تا تو از روی محبت و عشق، مرا به کنار خودت بپذیری.
من با توهمی از در یاری به در آیم
شاید که تو آیی ز درم از در یاری
هوش مصنوعی: من با تو در یک خیال میآیم، شاید تو هم از در دوستی به سراغ من بیایی.
نازاز تو سزد برمن مسکین که توایدون
باطره مشکین وخط غالیه باری
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساس کمبود و نیازمندی کسی است که در برابر زیبایی و جاذبه دیگری قرار دارد. شخص احساس میکند که باید به خاطر جذابیت آن دیگری، کوچکی و مسکینی خود را بپذیرد و به نوعی به آن زیبایی ارادت نشان دهد. در واقع، شاعر از قدرت و تأثیر زیبایی معشوق بر خود صحبت میکند و اینکه این زیبایی باعث میشود که احساس حقارت و ناتوانی کند.
باطره مشکین همگی فتنه چینی
با غالیه گون خط سیه شور تتاری
هوش مصنوعی: عطرهای خوشبوی مشک همه به گرد هم آمدهاند و فتنهای به پا کردهاند، با گیسوانی که به رنگ سیاه و حالت تند و تیزی دارند.