گنجور

شمارهٔ ۲۹ - و او راست

ای جهانی ز تو به آزادی
بر من از تو چراست بیدادی
دل من دادی و نبود مرا
از دل بیوفای تو شادی
دل دهان دل به دوستی دادند
تومرا دل به دشمنی دادی
قصدکردی به دل ربودن من
برهلاک دلم بر استادی
تا دلم نستدی نیاسودی
چون توان کرد از تو آزادی
دل ببردی و جان شد از پس دل
ای تن اندر چه محنت افتادی
بردل دوستان فرامشتی
بر دل دشمنان همه یادی

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای جهانی ز تو به آزادی
بر من از تو چراست بیدادی
هوش مصنوعی: ای جهانی به خاطر تو به من آزادی داده‌اند، اما از تو بیداد و ظلمی بر من هم هست.
دل من دادی و نبود مرا
از دل بیوفای تو شادی
هوش مصنوعی: تو دل مرا به دست آوردی، اما از دل بی‌وفای تو هیچ شادی برای من نبود.
دل دهان دل به دوستی دادند
تومرا دل به دشمنی دادی
هوش مصنوعی: دل به دوستی کسی سپرده شده، اما تو دل مرا به دشمنی خود سپردی.
قصدکردی به دل ربودن من
برهلاک دلم بر استادی
هوش مصنوعی: تو تصمیم دادی که دل مرا به دست آوری، اما این کار به نابودی قلب من منتهی خواهد شد.
تا دلم نستدی نیاسودی
چون توان کرد از تو آزادی
هوش مصنوعی: وقتی که دل من آرام نگرفته و احساس راحتی نمی‌کند، چگونه می‌تواند از تو جدا شود و آزاد باشد؟
دل ببردی و جان شد از پس دل
ای تن اندر چه محنت افتادی
هوش مصنوعی: تو دل مرا از من گرفتی و حالا جانم هم از دل رفت. ای جسم، در چه درد و رنجی به سر می‌بری؟
بردل دوستان فرامشتی
بر دل دشمنان همه یادی
هوش مصنوعی: به یاد دوستان بودن و احساس محبت به آنها، در مقابل دشمنان که باید فراموش شوند.