گنجور

شمارهٔ ۲۲ - نیز او راست

ندهم دل به دست تو ندهم
گربه تو دل دهم ز تو نرهم
کوی تو جایگاه فتنه شده ست
بر سر کوی تو قدم ننهم
دوستان از فراق تو شکهند
من همی از وصال تو شکهم
گرمن لابه ساز چرب سخن
چه بسی لابه ها به دل ندهم
سخت بسیار حیله باید کرد
تا زدست تو سنگدل بجهم

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ندهم دل به دست تو ندهم
گربه تو دل دهم ز تو نرهم
هوش مصنوعی: من دل خود را به تو نمی‌سپارم، اما اگر تو دل من را بگیری، از تو دور نخواهم شد.
کوی تو جایگاه فتنه شده ست
بر سر کوی تو قدم ننهم
هوش مصنوعی: کوچه‌ی تو به محل وقوع دردسر و جنجال تبدیل شده است، به همین خاطر دیگر به آنجا پا نمی‌گذارم.
دوستان از فراق تو شکهند
من همی از وصال تو شکهم
هوش مصنوعی: دوستان من به خاطر دوری تو ناراحت و غمگین هستند، اما من از نزدیکی و وصالت هم در درون خودم دچار درد و نگرانی‌ام.
گرمن لابه ساز چرب سخن
چه بسی لابه ها به دل ندهم
هوش مصنوعی: اگر من با سخنان نرم و شیرین خود تو را ترغیب کنم، چه فرقی می‌کند؟ چون هرگز به دل خودم نمی‌سپارم که از لابه‌کشی‌های دیگران تاثیر بگیرم.
سخت بسیار حیله باید کرد
تا زدست تو سنگدل بجهم
هوش مصنوعی: برای اینکه بتوانم از دست توی سنگدل خلاص شوم، باید خیلی زیرکانه و با تدبیر عمل کنم.