گنجور

شمارهٔ ۲۳ - و او راست

ای رفته من از رفتن تو باغم ودردم
مردم زتو وزین قبل از شادی فردم
تا وصل ترا هجر تو ای ماه فرو خورد
دردی نشناسم که به صد باره نخوردم
از چهره تو بتکده بوده ست مرا چشم
امروز درین بتکده از آب به دردم
گویند کز آتش تبش و گرمی باشد
پس چون که من از آتش غم بادم سردم
یا دوست بگشتی تو از آن حال که بودی
من روزی ازین درد به صدبار بگردم
گه بامژه ترم گه بالب خشکم
گه با دل پرخونم گه با رخ زردم

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای رفته من از رفتن تو باغم ودردم
مردم زتو وزین قبل از شادی فردم
هوش مصنوعی: دوری تو باعث اندوه و غم من شده است و از زمان رفتن تو، حال و روزم خراب شده است. قبل از اینکه به روزهای شاد برسم، درد و رنجی عمیق را تجربه کرده‌ام.
تا وصل ترا هجر تو ای ماه فرو خورد
دردی نشناسم که به صد باره نخوردم
هوش مصنوعی: تا زمانی که به وصال تو نرسم، درد هجر تو را نمی‌شناسم. به هیچ دردی نمی‌رسد که من بارها آن را تجربه نکرده باشم.
از چهره تو بتکده بوده ست مرا چشم
امروز درین بتکده از آب به دردم
هوش مصنوعی: چشم من امروز در این مکان مقدس تو را دید و این دیدن برای من مانند نوشیدن آب از سرچشمه‌ای پاک و شفا‌بخش بود.
گویند کز آتش تبش و گرمی باشد
پس چون که من از آتش غم بادم سردم
هوش مصنوعی: می‌گویند که اگر کسی تب داشته باشد، باید گرم باشد. اما من، با اینکه از آتش غم رنج می‌برم، احساس سردی می‌کنم.
یا دوست بگشتی تو از آن حال که بودی
من روزی ازین درد به صدبار بگردم
هوش مصنوعی: یا دوست، آیا از آن حالت که بودی دور شده‌ای؟ من هم روزی از این درد به صد بار می‌گذرم.
گه بامژه ترم گه بالب خشکم
گه با دل پرخونم گه با رخ زردم
هوش مصنوعی: در برخی مواقع حال و روزم تغییر می‌کند؛ گاهی شاداب و سرزنده‌ام، گاهی غمگین و افسرده، یا با دل پر از درد و دردی کشیده، و گاهی هم چهره‌ام زرد و بی‌حال می‌شود.