گنجور

شمارهٔ ۲ - و او راست

همه نعیم سمرقند سربه‌سر دیدم
نظاره کردم در باغ و راغ و وادی و دشت
چو بود کیسه و جیب من از درم خالی
دلم ز صحن امل فرش خرمی بنَوَشت
بسی ز اهل هنر بارها به هر شهری
شنیده بودم کوثر یکی و جنت هشت
هزار جنت دیدم هزار کوثر بیش
ولی چه سود که لب تشنه باز خواهم گشت
چو دیده نعمت بیند، به کف درم نبود؛
سر بریده بود در میان زرین طشت

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

همه نعیم سمرقند سربه‌سر دیدم
نظاره کردم در باغ و راغ و وادی و دشت
هوش مصنوعی: در سفرم به سمرقند، تمام خوشی‌ها و زیبایی‌ها را مشاهده کردم. در باغ‌ها، درختان، دشت‌ها و valleys گشت و گذار کردم و به تماشای آنها پرداختم.
چو بود کیسه و جیب من از درم خالی
دلم ز صحن امل فرش خرمی بنَوَشت
هوش مصنوعی: وقتی که جیب و کیسه‌ام خالی است، دلم از صحنه‌های خیالی و آرزوها دوری می‌جوید و به خوشی‌های واقعی می‌اندیشد.
بسی ز اهل هنر بارها به هر شهری
شنیده بودم کوثر یکی و جنت هشت
هوش مصنوعی: بسیاری از هنرمندان در هر شهر بارها شنیده بودند که بهشت و نعمت‌های آن متعدد است، اما آب حیات و سرچشمه اصلی، یکی بیشتر نیست.
هزار جنت دیدم هزار کوثر بیش
ولی چه سود که لب تشنه باز خواهم گشت
هوش مصنوعی: من به هزاران بهشت و کوثر دست یافته‌ام، اما چه فایده که در نهایت با لب تشنه باز خواهم گشت.
چو دیده نعمت بیند، به کف درم نبود؛
سر بریده بود در میان زرین طشت
هوش مصنوعی: زمانی که انسان نعمت‌ها و ثروت‌ها را ببیند، ممکن است به چیزهای کوچک و ناچیز اهمیت ندهد؛ حتی اگر سرش بریده باشد، هنوز در میان چیزهای قیمتی و زیبا قرار دارد.