شمارهٔ ۱۳ - او راست
از بس شمار بوسه که دوش آن نگار کرد
با روزگار کار من اندر شمار کرد
دیدم شمار و بوسه ندیدم همی به چشم
بی می مرا از آنچه ندیدم خمار کرد
گفتم که بوسه دادی لختی نگار من
گفتا بدین گرفته نخواهم نگار کرد
گفتا که لب چگونه برم پیش آنکه او
صد ره به بوسه هر دو لب من فگار کرد
چندین حدیث گفته شد و آخر آن نگار
تا بوسه ای بداد دو چشمم چهار کرد
شمارهٔ ۱۲ - همو راست: سر زلف تو نه مشکست و به مشک ناب ماندشمارهٔ ۱۴ - او راست: این منم کز تو مرا حال بدین جای رسید
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
از بس شمار بوسه که دوش آن نگار کرد
با روزگار کار من اندر شمار کرد
هوش مصنوعی: به خاطر تعداد بوسههایی که آن معشوق دیشب به من داد، زمان نیز به حساب کار من رسید.
دیدم شمار و بوسه ندیدم همی به چشم
بی می مرا از آنچه ندیدم خمار کرد
هوش مصنوعی: دیدم که زیبایی تو چشمنواز است اما نتوانستم تو را به بوسهای برسانم. همین دیدن تو باعث شد که حالت مستی و شوری در قلب من ایجاد شود.
گفتم که بوسه دادی لختی نگار من
گفتا بدین گرفته نخواهم نگار کرد
هوش مصنوعی: گفتم که تو یک بوسه به من دادی، اما او پاسخ داد که دیگر نخواهم به کسی بوسه بدهم.
گفتا که لب چگونه برم پیش آنکه او
صد ره به بوسه هر دو لب من فگار کرد
هوش مصنوعی: گفت: چگونه میتوانم به او نزدیک شوم، در حالی که او با هزاران بوسه، هر دو لب مرا خسته و ویران کرده است؟
چندین حدیث گفته شد و آخر آن نگار
تا بوسه ای بداد دو چشمم چهار کرد
هوش مصنوعی: چندین بار دربارهٔ او سخن گفتند و در نهایت، او به من یک بوسه داد که باعث شد چشمانم پر از شادی و شگفتی شود.