شمارهٔ ۹۸ - در مدح ابوبکر عمید الملک قهستانی عارض لشکر گوید
ای غالیه کشیده ترا دست روزگار
باز این چه غالیه ست که تو برده ای بکار
روی ترا به غالیه کردن چه حاجتست
او را چنانکه هست بدو دست بازدار
آرایشی بکار چه داری همی کزو
آرایش خدای تبه گردد، ای نگار!
شغلی دهم بدست تو، تا دل نهی بر آن
رو باده برنگ لب خویشتن بیار
عیدست و مهرگان وبه عیدو به مهر گان
نو باوه یی بود می سوری ز دست یار
می ده مرا و مست مگردان که وقت خواب
باشد به مدح خویش کند خواجه خواستار
خواجه عمید عارض لشکر عمید ملک
بوبکر سید همه سادات روزگار
آن مهتری که هر که در آفاق مهترست
با کهتران او نرود جز همال وار
از کهتری به مهتری آنکس رسد که او
توفیق یابد و کند این خدمت اختیار
آزاده را همی حسد آید ز بندگانش
هر شور بخت را حسد آید ز بختیار
گیرند خسروان و بزرگان محتشم
از بهر جاه پای و رکابش همی کنار
پیش ملک پیاده رود برترین شهی
آن جایگه که خواجه سید رود سوار
کس جاه او نجوید و هر کو بزرگتر
دارد به جاه و خدمت او دلپسند کار
او را خدای عز وجل حشمتی نهاد
برتر ز حشمت ملکان بزرگوار
از آسمان به قدر گذشت و دلش هنوز
آنجا که قدر اوست نگیرد همی قرار
اختر فرود همت اویست و فضل او
برتر ز همتست و فزونتر هزار بار
جاه بزرگ یافت و لیکن به فضل یافت
با جاه، عز و فضل بباید به هر شمار
عزی که آن ز فضل نباشد بتر ز ذل
فخری که آن ز فضل نباشد بتر ز عار
نفس شریف و اصل بزرگ ودل قوی
با فضل یار کرد و مکین شد بدین چهار
گر در جهان به فضل چنو دیگریستی
ما را کنون از آن خبر ستی در این دیار
شمارهٔ ۹۷ - نیز در مدح خواجه ابوعلی حسنک وزیر گوید: مهرگان امسال شغل روزه دارد پیش درشمارهٔ ۹۹ - در مدح خواجه حسین بن علی گوید: دلم همی نشود بر فراق یار صبور
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای غالیه کشیده ترا دست روزگار
باز این چه غالیه ست که تو برده ای بکار
هوش مصنوعی: ای کسی که به زینت دنیا آراسته شدهای، چه چیزی است که در این زندگی به دست آوردهای و به کار بردهای؟
روی ترا به غالیه کردن چه حاجتست
او را چنانکه هست بدو دست بازدار
هوش مصنوعی: برای زیبایی و دلفریبی تو نیازی به تغییر نیست، همانطور که هستی کافی است و دست از تغییر آن بردار.
آرایشی بکار چه داری همی کزو
آرایش خدای تبه گردد، ای نگار!
هوش مصنوعی: ای زیبا، تو چه نیازی به آرایش داری؟ چنین آرایشی ممکن است زیبایی خالق را تحتتأثیر قرار دهد و آن را خراب کند.
شغلی دهم بدست تو، تا دل نهی بر آن
رو باده برنگ لب خویشتن بیار
هوش مصنوعی: به تو فرصتی میدهم تا دل خود را مشغول کنی و در کنار آن، نوشیدنیای را که خودت دوست داری، بیاوری.
عیدست و مهرگان وبه عیدو به مهر گان
نو باوه یی بود می سوری ز دست یار
هوش مصنوعی: روز عید و زمان جشن مهرگان است و در این روز شادی و خوشحالی از دوستی و عشق رهایی مییابد.
می ده مرا و مست مگردان که وقت خواب
باشد به مدح خویش کند خواجه خواستار
هوش مصنوعی: براهم مینوشان و مرا مست نکن که وقت خواب است و آقایی که میخواهد، در خواب هم به ستایش خود مشغول است.
خواجه عمید عارض لشکر عمید ملک
بوبکر سید همه سادات روزگار
هوش مصنوعی: خواجه عمید، فرمانده و سرکرده، در جمعی از فرماندهان و ریشسفیدان بزرگ، به تجلیل و احترام از خاندان سیدها و خانوادههای محترم و برجسته در عصر خود پرداخته است.
آن مهتری که هر که در آفاق مهترست
با کهتران او نرود جز همال وار
هوش مصنوعی: آن بزرگمردی که در جهان برتر از دیگران است، با پایینتر از خود چیزی ندارد جز همسانی و برابری.
از کهتری به مهتری آنکس رسد که او
توفیق یابد و کند این خدمت اختیار
هوش مصنوعی: کسی میتواند از مقام پایین به مقام بالا برسد که توفیق پیدا کند و این خدمت را با اراده و انتخاب خود انجام دهد.
آزاده را همی حسد آید ز بندگانش
هر شور بخت را حسد آید ز بختیار
هوش مصنوعی: آزادگان به خاطر بندگان خود حسرت میخورند و هر فرد بدشانس به خوشبختیِ دیگران حسادت میکند.
گیرند خسروان و بزرگان محتشم
از بهر جاه پای و رکابش همی کنار
هوش مصنوعی: بزرگان و شاهان با احترام و ارادت، به خاطر مقام و جایگاه او، در کنار او حضور دارند و برای او احترام قائل هستند.
پیش ملک پیاده رود برترین شهی
آن جایگه که خواجه سید رود سوار
هوش مصنوعی: وقتی که بهترین پادشاه به زمین پیاده میرود، آن مکان بهتر از جایی است که آقایی سوار بر اسب باشد.
کس جاه او نجوید و هر کو بزرگتر
دارد به جاه و خدمت او دلپسند کار
هوش مصنوعی: هیچکس به دنبال مقام و منزلت او نمیرود و هر کس که بزرگتر است، برای او از نظر مقام و خدمت جذاب و مورد پسند است.
او را خدای عز وجل حشمتی نهاد
برتر ز حشمت ملکان بزرگوار
هوش مصنوعی: خداوند عز و جل به او جایگاه و مقام بالاتری از دیوانگان و بزرگان سلطنت داده است.
از آسمان به قدر گذشت و دلش هنوز
آنجا که قدر اوست نگیرد همی قرار
هوش مصنوعی: برخی از انسانها هر چقدر هم که زمان بگذرد و روزگار تغییر کند، همچنان دلشان وابسته به چیزهایی است که برایشان ارزش و اهمیت دارد و هرگز نمیتوانند از آن جدا شوند. آنها نمیتوانند آرامش واقعی را بیابند زیرا دلشان همچنان در جایی دیگر و به چیزی دیگر تعلق دارد.
اختر فرود همت اویست و فضل او
برتر ز همتست و فزونتر هزار بار
هوش مصنوعی: ستارهای که به زمین آمده، نشاندهندهی بلندپروازی اوست و فضیلتش از تلاش و همت بالاتر است و این فضیلت، هزار بار بیشتر از آن همت است.
جاه بزرگ یافت و لیکن به فضل یافت
با جاه، عز و فضل بباید به هر شمار
هوش مصنوعی: او مقام بلندی به دست آورد، اما برای رسیدن به این مقام نیاز به دانش و فضیلت داشت. برای داشتن عظمت و فضیلت، باید هر دو را در کنار هم داشت.
عزی که آن ز فضل نباشد بتر ز ذل
فخری که آن ز فضل نباشد بتر ز عار
هوش مصنوعی: عزتی که بر پایهی دانش و فضیلت نباشد، از ذلت بدتر است و فخری که از دانش و فضیلت نشأت نگیرد، از عار و شرم بدتر است.
نفس شریف و اصل بزرگ ودل قوی
با فضل یار کرد و مکین شد بدین چهار
هوش مصنوعی: نفس با ارزش و اصل والا، همراه با قلبی نیرومند و علم و فضیلت، به این چهار ویژگی گرد هم آمد.
گر در جهان به فضل چنو دیگریستی
ما را کنون از آن خبر ستی در این دیار
هوش مصنوعی: اگر در این دنیا کسی چون تو وجود دارد، ما را اکنون از آن آگاه کن تا از این نعمت در این سرزمین بهرهمند شویم.
حاشیه ها
1396/06/12 07:09
رباعی های منتسب به عمیدالملک کندری
عجب تحفه هایی مرا شد به کام ز الطـاف سلطـان پختـه و خـــام
یـکی ایـن جهـانم بـدادی و نـــــام دگـر آن جهـان را بـه تیـــغ خدام
*****
تا بر سر قدرتی غلامت گردند چتری همگان به روی بامت گردند
داد از پس فردایی که معزول شوی چون زهر هلاهلی به جامت گردند